منو به یاد بیار
هوالمحبوب
حس میکنم با اینکه زیاد حرف میزنم ولی کمتر اون چیزهای مهم رو میگم. حس میکنم آدمهای مهم زندگیم اونجوری که باید، منو نمیشناسن. مثلا من میدونم خواهرم عاشق رنگ نارنجیه، یا لاکپشت دوست داره. میدونم دخترک عاشق صورتی وبنفشه و پسرک عاشق طیفهای مختلف آبی. میدونم میم چه حیوونی رو دوست داره، میدونم نون عاشق اسبه. میدونم مامان کدوم شهر رو دوست داره. میدونم خواننده محبوب برادرم کیه. میدونم چه کاری آدمهای نزدیکم رو خوشحال میکنه. من حتی میدونم نون عاشق پرتقاله. میدونم اگر جغد دیدم یاد کی بیوفتم. میدونم دوچرخه منو به یاد کیا میندازه. میدونم وقتی یه فرش خاص دیدم یاد کی بیوفتم، میدونم رنگ زرد تا ابد متعلق به تربچه ست، میدونم بنفش منو یاد کی و کی میندازه. من حتی میدونم نویسنده محبوب اغلب دوستام کیه.
ولی کی میدونه من چه رنگی دوست دارم؟ از چه حیوونی خوشم میاد؟ اصلا آدما با چی یاد من میوفتن؟ با یه سری کلیات؟ که طبیعیه دوسشون داشته باشم؟ آدما چقدر منو میشناسن؟ حس میکنم هیچ المان خاص و ویژهای برای خودم ندارم. شایدم بقیه سعی نکردن ازش سر در بیارن.
دوست دارم برم از تکتک آدما بپرسم منو با چی به یاد میاری؟
و دوست دارم جوابشون یه سری کلیات حال به هم زن نباشه.
- ۰۱/۰۴/۰۸
شایدم بدونن و تو ندونی که میدونن...
هوم؟