بالاخره شد:)
شنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۴۳ ق.ظ
هوالمحبوب
به قول پشهٔ مهمونی، با یه حال کثافتی از خواب پریدم، گلوم ملتهب بود و نمیتونستم نفس بکشم. پاشدم یکم قرقره و اینا کردم تا لااقل نفس کشیدن راحتتر بشه برام.
چند تا عناب خیس کرده بودم اونا رو هم خوردم و دوباره رفتم تو رختخواب. الان که پنل وبلاگم رو باز کردم دیدم تعداد دنبالکنندهها شده سیصدتا:) میدونی سالها بود که تعدادش رو اعصابم بود. درسته مثل سابق دیگه رونقی نداره اینجا ولی هنوزم رند شدن عددش میتونه لبخند بنشونه رو صورتم.
امروز اولین جلسه کلاسهای تئوری آموزشگاه رانندگیام بود. که باید زنگ بزنم ببینم چیکار میشه کرد، خودم بشینم کتابه رو بخونم یا دوره بعدی شرکت کنم!
یکشنبه هم رونمایی کتاب یکی از رفقاست که یحتمل اونم از دست میدم.
همین دیگه. هنوز زندهام.
- ۰۱/۰۵/۲۹
بابت ۳۰۰تا شدن تبریک تبریک ^^^____^^^
بابت بقیه اش... طبق معمول امیدوارم بهتر بشی عزیزم. امیدوارم همه چی برات خوب پیش بره