گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

یازان یازان اولسا....

جمعه, ۴ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۴۵ ب.ظ
او محبوب تانری آدیله 
یازیچی، اگر یازیچی اولسا، بولر نه یازسین کی، اوخیین و اشیدن حظ السین. من حس الیرم بوردا یازماغین یول کوندمین ایتیرمیشم. بولمورم قبلن‌لر نمله یازاردیم که قونشولار سوئردیلر. ایندی فقط دئیمک قالیب والسلام. اوزومده بولورم کی، حالیم ایبله ده کی گورسدیرم، پیس دییر. چوخ دا یاخچی گونلر گچیردیرم. ولی بولمورم نمله یازام کی گئچه‌جاخلاریما تای خوشوم گله. یارا یازیم؟ کیتاب ساری دانیشیم؟ ادبیات ساحسینده سویلویوم؟ بولمورم و بو یول ایتیرماخ منی، کیریخ گویوب. هله اون ایل دن سورا، باشا توشموشم کی الیم بوشدی یازماخ اوچون.‌ البیر بیر شاگیردم اوزوده تنبل و هئچ زاد بولمز شاگردلردن! بینیرم کی یازام پوزام و سیزلر بینسیز. ولی الیم بوشدی. چوخ بوشدی. 
  • ۰۱/۰۶/۰۴
  • نسرین

نظرات  (۶)

  • نرگس بیانستان
  • بهر تماشای وبلاگ آمده بودیم. خب من ترکی بلد نیستم ک :(

    پاسخ:
    نیست واسه چند پست قبلی کامنت گذاشتی حالا لنگ این پست ترکی هستی:))

    سلام و درود نسرین خانوم عزیز 

     

    « به دَر میگم ـ دیوار بشنوه ـ پنجره به خودش میگیره» منم جواب نرگس خانوم رو پنجره‌وار بخودم گرفتم (صد البته درمورد کامنت نذاشتن درست می‌گی و حق داری) 😔 ولی ؛ خب من میخونم و اغلب ولحرفی‌ام نمی‌آد ! 

    برای پست ـ دنیایی که گرد است ـ دلم می‌خواست برات ولحرفی کنم ، ک بستن نظرات پست ، بیانگر مایل نبودنت بود . 

    ترجمه هم ک برای بی‌سوادهایی مثل من نذاشتی ک بفهمیم چی نوشتی ،باید فردا صبح از مترجم‌ام (همسرم) کمک بگیرم ! 

    انشااله ک حالت هم خوبِ خوب شده باشه ! 

     

    شادی و سلامتی و آرامش برات آرزومندم 

    پاسخ:
    سلام خوبین؟ 
    وقت‌تون به‌خیر و شادی
    اختیار دارین 
    کاش همه اندازه شما توجه نشون می‌دادن به نوشته‌هام.
    ترجمه‌اش رو هم می‌فرستم براتون اینستاگرام:)

    خیلی وقت بود موقعیتی پیش نیومده بود که کلمه "ساحه" رو بشنوم یا ازش استفاده کنم.!

    منم دروغ چرا این اواخر وبلاگت رو شخم میزنم ولی نمیدونم چی باید بگم، یه بار بهم گفتی تو آدم امن زندگی منی ولی واقعیت اینه که این آدم امن تازه به خودش اومده و میبینه رفیقش رو با یه عالمه حرف ناگغته تنها گذاشته، شاید هم با خودم قیاس کردم چون برا من تو شرایط مشابه حرف زدن سخته.

    پاسخ:
    :) 

    عزیزمی. نمی‌دونم شاید خودمم تو موقعیت مشابه نمی‌تونستم رفتار دلخواه دوستم رو از خودم نشون بدم. سخته تشخیص اینکه در لحظه چی حال آد‌م‌ها رو بهتر می‌کنه.
    مرسی که هستی رفیق.

    سلام ببخشید بی ربط به پست ..یک شاگردی داشتید که علاقه یک طرفه داشت به آقایی قضیه شون چی شد اگر اشکال نداره بدونم ؟   بیشتر بخاطر اینکه من خودم هم مثل اون خانم بودم و خب بدترین رفتارها باهام شد که نابود شدم و حتا دستم به کامنت برای اون پست نمیرفت انقدر موضوع برام سنگین بود..باز هم ببخشید 

    پاسخ:
    سلام
    خواهش می‌کنم.
    متاسفم که اذیت شدین:(

    شاگرد من کم‌کم به خودش اومد و فهمید داره راه اشتباهی رو می‌ره.
    اون آقا هم نامزد کرد و سحر هم دیگه راحت‌تر تونست کنار بیاد با مسئله.
    با کمک روانشناس و اینا کم‌کم برگشت به زندگی.
    الانم شکر خدا خوبه و داره دانشگاهش رو میره و زندگی نرمالش رو توسنته از سر بگیره.
  • مریــــ ـــــم
  • منی که یک بار خواستم بیام همه تون رو بخونم

    اولین وبلاگی که باز می کنم:

    :|

    پاسخ:
    کلی پست هست اون پایین که می‌تونی بخونی حالا گیر دادین به این چارخط ترکی؟ 
    عجبا :))
  • مریــــ ـــــم
  • درست می‌فرمایید بانو.

    پاسخ:
    :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">