گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

کار، دغدغه، آینده و دیگر هیچ

جمعه, ۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۵۴ ب.ظ

هوالمحبوب 


زیباترین بخش‌های زندگی من این روزها توی کلاس‌های درس می‌گذرد. جایی که در کسوت یک معلم می‌توانم اثرگذار باشم. می‌توانم آدم‌ها را آرام کنم. می‌توانم بغل‌شان کنم و برایشان از شرافت حرف بزنم. جایی که عمیقا حس می‌کنم آدم مفیدی هستم. برعکس ابعاد دیگر زندگی که ابدا حس مفید بودن ندارم. 
چند وقت پیش با روانکاوم به مشکل خوردم. یعنی اینطوری بود که حس می‌کردم اخلاق حرفه‌ای نداره و به تعهداتش عمل نمی‌کنه. با راهنمایی دلژین قرار شد باهاش حرف بزنم و تمام حس‌های منفی رو براش مطرح کنم تا خودش متوجه بشه چیکار باید بکنه. هرچند عذرخواهی کرد و قول داد دیگه تکرار نشه ولی هنوز هم به تکالیفی که ازم خواسته بازخوردی نداده. اگر این هفته هم خوب پیش نره مجبورم دنبال روانکاو دیگه‌ای باشم. و عوض کردن هربارۀ روانکاو و روانشناس، به معنی تازه کردن همۀ دردها و زنده کردن همۀ اندوه‌هاست. 
هنوز و همچنان انگشتم درد می‌گیره و وقت جدیدی که دکتر برام تعیین کرده، بیستم آذره! مثل چند وقت گذشته دلم می‌خواد یه مدت بذارم برم و بی‌خیال نوشتن بشم و کمی خلوت کنم ببینم با خودم چند چندم. 
این روزها صحبت کردن با چند نفر حالم رو خوب می‌کنه. یه تغییر سبک اساسی دارم توی روابطم ایجاد می‌کنم که برای خودم عجیب و حتی بعیده. برای اولین بار توی شانزده سال رفاقت، تولد زهرا رو یادم رفت و اگر یادآوری الی نبود، هرگز هم یادم نمی‌افتاد. 
می‌دونی؟ دیگه برام از دست دادن امر غیرقابل تحملی نیست. کاملا آمادگی‌اش رو دارم که هر کدوم از دوستانم دیگه دوستم نباشن و راه‌شون رو جدا کنن. دارم از اون بند عاطفی‌ای که بین خودم و روابطم بسته بودم، خلاص می‌شم. نمی‌دونم تاثیر جلسات تراپیه یا شرایط اجتماعی ولی هرچی که هست ازش استقبال می‌کنم.
دخترام دوستم دارن، منم دوست‌شون دارم و تلاش می‌کنم اون معلم خوبه‌ای باشم که همیشه حسرتش رو داشتم. دلم می‌خواد اون آدم تاثیرگذاری باشم که یه دختر نوجوان دوست داره توی زندگیش داشته باشه. از وقتی میم به مجموعه اضافه شده انگار دنیا رنگی‌تر شده. میم از معدود همکارهاییه که باهاش رفاقت کردم و از رفاقتم پشیمون نیستم. بی‌نهایت خالصه و این خالص بودنش برام دلچسبه. اونقدر دوستش دارم که هر هفته در انتظار دوشنبه‌هام که باهم توی یه مدرسه‌ایم. از الان داریم برای سال بعد نقشه می‌کشیم که همۀ روزهامون یکی باشه و بتونیم بیشتر کیف کنیم کنار هم. معلم خوب همیشه اثرش رو حتی تو کوتاه مدت می‌ذاره، بچه‌ها تو همین دوماه عاشق میم شدن و من کیف می‌کنم از شکل‌گیری این رابطه. 
از اول آبان باشگاه نمیرم. نمی‌دونم تصمیم درستیه یا نه. ولی به این خلوتی نیاز داشتم. زندگی افتاده بود رو دور بدو بدو و من عملا به هیچ کاری نمی‌رسیدم. همیشه خسته بودم و این چیزی نبود که بخوام ادامه بدم. دلم می‌خواد توی درس علوم و فنون قوی‌تر بشم و کم نیارم و برای همین باید بیشتر مطالعه کنم، فیلم آموزشی ببینم و همۀ اینا زمان می‌خواد. چند تا پروژۀ جدید با مستر ژ برداشتم و تلاشم معطوف به اینه که تا حد امکان پول جمع کنم. بابک اولتیماتوم داده که تا اسفند باید گواهینامه رو بگیرم که بتونه واسه‌ام ماشین پیدا کنه و ماشین خرج داره طبیعتا و من تهی از هر نوع پولی‌ام:))
اوایل می‌خواستم طلاهایی که خردخرد جمع کردم رو بفروشم و ماشین بخرم ولی الان می‌بینم می‌شه با وام سر و تهش رو هم آورد اگر کمی سفت و سخت به پس‌انداز فکر کنم. خلاصه که ماه‌های آتی ماه‌های جذابی باید باشه. بریم ببینیم می‌تونیم امسال گواهینامه رو بستونیم یا نه. 
  • ۰۱/۰۹/۰۴
  • نسرین

نظرات  (۴)

برای مشکل انگشتتون من پیشنهاد می‌کنم پیش یه فیزیوتراپیست خوب هم برید. گاهی اوقات گرفتگی یه سری عضلات تو کتف و شونه، باعث درد تو دست میشه. حتی اگر از گردنتون هم باشه بسته به پیشرفتش، فیزیوتراپی تا حد خیلی زیادی می‌تونه دردتون و کم کنه.

پاسخ:
ممنونم از پیشنهادتون.
دکتری که تحت درمانش هستم، متخصص طب فیزیکیه و همین فیزیوتراپی و ورزش و غیره رو تو مطبش انجام می‌ده منتظرم بعد از تشخیص قطعی شروع کنه پروسۀ درمان رو.
  • نرگس بیانستان
  • پستی برگرفته از یک زندگی. 

     

     

    امیدوارم ماشین رو ب راحتی بگیری گواهینامه رو هم، سال دیگه هم با میم هر روز کنار هم باشین، بچه هات هم تو رو همون معلمی بدونن ک خودت حسرتش رو داشتی. 

    روابط دوستانه ات گرم و بی نظیر.

    مهارتی ک میخوای بیشتر کسب کنی هم خون شه بره تو رگ هات اصلا! 

    ش

    پاسخ:
    ممنونم نرگسی.
    امیدوارم همشون محقق بشن با لطف خدا.
    آخ چی می‌شد آدما جوری که دوست دارن زندگی کنن؟
  • متانویا ...
  • برای انگشتت به نظرم یه متخصص اعصاب و طب فیزیکی برو حتما 

    خدا دوستای خوبت مثل میم رو برات حفظ کنه دوست خوب نعمته

    ورزش رو به نظرم اگه وقتتو میگیره و باشگاه سختته با مهسا بختیاری نژاد آنلاین انجام بده فوق العاده کامل توضیح میده حتی منی که نقص و بیماری دارم و یه سری باید نباید مهمه باهاش ورزش میکردم یه مدت عالی بود کلیم وزن کم کردم بعدش متاسفانه خودم تنبلی کردم و گرنه مهسا و تیمش خیلی خوبن

    ان شالله که تا آخر سال هم گواهینامه میگیری و هم ماشین :)

    پاسخ:
    دقیقا تحت نظر متخصص طب فیزیکی هستم و منتظرم درمان رو شروع کنه. 
    من متاسفانه مجازی نمی‌تونم انجام بدم.
    مضاف براینکه باشگاه و توی اون جو قرار گرفتن از نظر روحی روانی هم ساپورتم می‌کرد و خیلی خوب بود. 

    ممنونم عزیزم.
  • متانویا ...
  • خب پس ان شا الله تو هم عین من نتیجه مطلوب بگیری.

    کاملا درکت میکنم منم اون حس و حال باشگاه برام یه چیز دیگه بود و سر همینم اصلا ورزش آنلاین رو ول کردم.

    قربونت برم

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">