گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

زندگی در جهانی که من ساختم

دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، ۰۷:۲۲ ب.ظ

هوالمحبوب 


من آدم رکی‌ام. تا حد زیادی خودمم. شوخی و خنده رو دوست دارم. ترجیح می‌دم تو محیط کار هم کسی که یخ جمع رو می‌شکنه من باشم. خدا رو شکر تا اینجا هم همیشه پذیرفته شدم و تا حد زیادی محبوب بودم. اما از وقتی یکی از همکارای سابق دقیقا شهر محل خدمت من پذیرفته شده و یک روز در هفته با همیم، علی‌رغم خوش گذشتن‌هایی که در سایۀ حضورش محقق می‌شه، یه سری پالس منفی هم ازش می‌گیرم که یه روز باید بشینم جدی درباره‌شون باهاش صحبت کنم.
این همکار و دوست هفت سالۀ من، عادت داره منو تصحیح کنه! نمی‌دونم چنین عادتی رو دربارۀ دیگران هم داره یا نه ولی دربارۀ خودم خیلی مثال دارم که بزنم. به نظرم یکی از حُسن‌های دوست خوب اینه که عیب‌های تو رو تذکر بده تا تو بتونی خودت رو اصلاح کنی. ولی جنس تذکر دادن‌های این آدم قدری متفاوته. یعنی اگر خودش رفتاری رو نپسنده و اون رفتار از من سر بزنه، خصوصی بهم تذکر می‌ده اونم در کمال محبت و آرامش. برای همین مودب بودن و مبادی آداب بودنشه که تا حالا نتونستم بشورم و پهنش کنم!
یه مثال می‌زنم که قدری مسئله روشن بشه:
چند روز پیش یکی از همکارها، خبر ازدواجِ دخترِ یکی دیگه همکارها رو گذاشت توی گروه آموزشی مدرسه. توی این گروه فقط کادر اداری و معلمای مدرسۀ خودمون حضور دارن. یعنی کلا بیست و یک نفریم. 
بعد همه شروع کردن به تبریک گفتن و آخر جمله‌شون هم می‌نوشتن که ان‌شاءالله قسمت همۀ مجردهای گروه بشه. منم تک به تک ریپلای می‌کردم و می‌نوشتم آمین. به نظرم توی چارچوب اداری نمی‌شه همیشه خشک و عصا قورت داده ظاهر شد. گاهی لازمه فضا تلطیف بشه. بعد بحث مجردهای گروه شد و من گفتم فقط یادتون باشه که نوبت رو رعایت کنین، من سر لیستم و از این دست شوخی‌ها. چند دقیقه‌ای خندیدیم و شوخی کردیم و تموم شد. 
امروز این همکارم تو اتوبوس برگشته بهم می‌گه به نظرم چون مدیر خیلی شخصیت جدی‌ای داره، بهتره از این قبیل شوخی‌ها توی گروه نشه. اینقدرم باسیاسته که رک و پوست کنده نمی‌گه، یا با لحن آزاردهنده نمی‌گه که تند بتونی جواب بدی. مهربانانه می‌گه و مجبور می‌شی سکوت کنی. ولی این بار سکوت نکردم. گفتم به نظرم اینکه مدیر چه جور شخصیتی داره، به خودش ربط داره از نظر من چنین شوخی‌هایی اصلا هم بد نیست. لازمه گاهی فضا به سمت شوخی و مطایبه کشیده بشه. چون جوابشو دادم دیگه ادامه نداد. 
پنجشنبۀ همین هفته، باهاش قرار داشتم توی آموزشگاهش. قبلش هم قرار بود برم دیدن کسی و فکر می‌کردم مثل بقیۀ خواستگاری‌هاست و من از یارو خوشم نمیاد و ظرف یه ربع سر و ته قضیه هم میاد و من می‌تونم تو زمان تعیین شده برسم به قرار دومم.
اما زد و از یارو خوشم اومد و حرف‌مون گل انداخت و منی که ساعت پنج و نیم باید آموزشگاه می‌بودم، تازه ساعت شیش از کافه زدم بیرون:) با یه ساعت تاخیر رسیدم آموزشگاه. تا رسیدمم برای دوستم و یکی دیگه از همکارهای مشترکمون، ماجرا رو تعریف کردم و رک و پوست کنده گفتم که از یارو خوشم اومد.
بعد رفتن همکارمون، برگشته می‌گه نباید بگی این چیزها رو. تا قطعی نشده لو نده و فلان. به همکارهای مدرسه نگو، به دوستای فلانت نگو! انگار که من یه بچه کوچولوی نفهمم که باید هی بهم بکن نکن‌ها رو بگه. گفتم عزیزم خودم عقلم می‌رسه که تا چیزی قطعی نشده جار نزنم ولی به تو و فلانی اطمینان دارم و می‌دونم انرژی بدی ندارین برای همین نگفتم. حتی تا این لحظه صمیمی‌ترین دوستم چیزی از ماجرا نمی‌دونه.
خلاصه که برنامۀ بعدی برخورد کاملا قاطع با تذکرهای چپ و راست این دوستمونه.

  • ۰۱/۱۱/۱۷
  • نسرین

نظرات  (۱۰)

احتمالا از روی خیرخواهی میگه ولی به نظرم همون طور که خودش با سیاست این بکن نکن هارو میگه تو هم در لفافه و با سیاست بهش بگو اصلا خوشم نمیاد کسی هی بهم بگه اینکارو بکن اینکارو نکن. البته من فکر میکنم این مدل آدما که از روی خیرخواهی میگن جنبه ی بالایی هم داشته باشن و اگر واقعا هدفش خیر به توئه پس اگر رکم بهش بگی خوشم نمیاد از این اخلاقت، ناراحت نشه.

 

پاسخ:
می‌دونی اون که ناراحت نمی‌شه‌
منتها من عادت بدی که دارم اینه که عصبانی بشم یهو فوران می‌کنم.
ولی باید تا قبل از مرحله فوران بگمش.

به نظرم بهترین راه برای تو اینه که پیام بدی بهش. اینطوری جملاتت رو بالا پایین‌میکنی بعد میفرستی ولی درعوض حرفتم زدی.به نظرم خیلی راحت و رک براش بنویس ببین یه چیزی مدتیه میخوام بگم اونم اینکه توو دوستیمون این اخلاق رو دوست ندارم و این صحبتا...

پاسخ:
ایول. پیشنهاد خوبیه. همین کار رو می‌کنم.
مچکرم.‌

فک کنم شما خانم باشید و ایشون آقا و فکر می کنم این آقا متاهل باشن. هنوز پستای دیگه بلاگو نخوندم ولی تا جایی که من دیدم مشکل خاصی نیست! اگه جای من بودید چه کار میکردید؟ من اگه زنگ بزنم به یه رفیقی چندبار جواب نده کلا شمارشو از گوشیم پاک میکنم... :)) شما که خیلی خوبید.

پاسخ:
الان بحث من‌ چه ربطی به جنسیت دوستم یا تاهل و تجردش داشت؟ 
محض رضای خدا پست رو بخونید قبل کامنت گذاشتن. 

من پست رو کامل خوندم.. و گفتم که مشکل از شماست که ناراحت میشید نه بقیه، بالاخره بعضیا طعنه کنایه میزنند دیگه

پاسخ:
مرسی از روشنگری‌تون! 

ولی من فکر می کنم وافعا دوستت دوست واقعی است 

این دو موردی که گفتی به دلایل مختلفی فکر می کنم درست گفته و گفتنش به تو هم از روی محبت و خیرخواهی بوده 

می فهمم دخالت دیگران آدم عصبی می کنه بلاخره ما که سن مون کم نیست 

ولی باهاش در مورد حس ات محترمانه حرف بزن 

پاسخ:
در اینکه دوست واقعیه شکی ندارم ولی یه حس من چقدر عاقلم پنداری ازش می‌گیرم. 
آره بابد حرف بزنم.

اگه نصیحت دیگران اذیتتون می کنه محترمانه نپذیرید و بفهمانید که نیازی به نصیحتت ندارم

اما اگر حس کردید به رشدتون کمک می کنه یا رفتار غلطی رو تصحیح میکنه با کمال میل بپذیرید.

 

من چنین رفتار کردم و فکر کنم موفق هم بودم

مثلا خیلی تند صحبت می کردم، دست بر قضا اجرا هم می کردم! دوست عزیزی یواشکی بهم گفت آروووم تر، به کلامتت فکر کن، شمرده شمرده، تمرین کردم و دیدم چقققدر بهتر شد!

از اونجایی که آدم اهلی هست اتفاقا هر وقت می بینم کلی چیز ازش یاد می گیرم

اما برخی دیگه نه

 

خود آدم بهتر از هر کس دیگه ای می فهمه که کدوم حرف براش مفیده کدوم نه بدرد سطل آشغال هم نمی خوره

 

+ اعلام موضع منفی آخرتون خوب بود نشون دادید که بالغ هستید و طرف تو نوع خیرخواهیش باید تجدید نظر کنه!

ادم هایی که خیلی سیریش میشن توی خیرخواهی و خیلی پیگیر هستند دچار یه نوع وسواس هستند

پاسخ:
مشکل وقتی ایجاد می‌شه که از نصیحت بی‌نیاز نیستی ولی از مواردی که تحت نصیحت کسی قرار می‌گیری خوشت نمیاد. 
همیشه قضیه صفر و صدی نیست که راحت حل بشه. 

یه وقتایی بعضیا اونقدر زیاد باهات دوستن که کوچکترین حرفی یا مخالفتی با کارِت از طرفش بهت برمیخوره و ازشون انتظار نداری ولی میخوام بگم اگه این حرفا و اگه یه دوست خوب بهمون نگه، کی باید بگه؟ همون بهتر که از یه دوست بشنویم تا یه دوست‌نما 

هر چند در مورد موضوع اول نظرم اینه که روابط رو زیاد هم لازم نیست جدی گرفت ولی درمورد دوم به ایشون حق میدم که به شما ایراد بگیرن

 

پاسخ:
من خودمم می‌دونم که تا چیزی قطعی نشده نباید گفت، ولی اون لحظه واقعا نیاز داشتم که از حسم حرف بزنم و می‌دونستم که اون دو نفر آدمای امنی هستن.
در حالی که تا همین لحظه هنوز دوستام چیزی از ماجرا نمی‌دونن.

آره با اینکه معمولا قصد و نیت اون رفیق درسته اما هیچ‌کس دوست نداره کسی مدام مصحح رفتارش باشه. خصوصا که اصلا شاید اون رفتار از نظر اون دوست بده ولی از نظر ما بد نیست.

این جور مواقع یا یکی باید یه بار محترمانه و اتفاقا نرم و آروم بگه که از این کار خوشش نمیاد یا مثل من در اکثر مواقع مجبور به خودسانسوری بشه جلوی اون آدم(که قطعا دومی رو هیچ وقت پیشنهاد نمی کنم چون می‌دونم چه عذابیه)

پاسخ:
من آدم خودسانسوری نیستم.
نمی‌تونم نقش بازی کنم یا خود واقعیم رو بروز ندم.
به نظرم همون حرف زدن گزینه بهتریه.

ببین قشنگ میفهمم چه حسی داری و چقدر لجت میگیره که یکی از سر خیرخواهی، بهت هی انتقاد کنه، ولی واقعا به نظرم نیت بدی نداره. خودش متاهله؟

پاسخ:
آره نداره ولی خب اذیتم می‌کنه.
مجرده.
  • ‌Arash Pakravesh
  • شاید این موضوع هم از اون مواردی باشه که با حرف زدن خیلی خیلی راحت حل بشه و دوستی خوبی که دارین، عمیقتر هم بشه.

    پاسخ:
    دقیقا.
    منتظر موقعیت مناسبم که حرف بزنم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">