گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

بودنت مثل بهشته

چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۲۰ ب.ظ

هوالمحبوب 


مامان هر وقت به تنهایی خاله می‌رسید، بغض می‌کرد. می‌گفتم مامان خاله که چهار تا بچه دارد، تنها کجا بود؟ می‌گفت نه، آدم یک حرف‌هایی را فقط به همسرش می‌تواند بزند. حرف‌های مگو را نه می‌توان به پدر و مادر زد نه خواهر و‌ برادر و نه میوهٔ دل.‌ 

مادرها که بی‌حساب حرف نمی‌زنند. من مانده‌ام وسط کلی حرف مگو که توی دلم باد کرده است. که اگر بودی، غمباد نمی‌گرفتم. که اگر بودی، استخوان درد حرف‌های نزده، پدرم را در نمی‌آورد. یک روزهایی توی این زندگی لعنتی هست که نباید تنها باشی. باید به میان بازوهای کسی پناه ببری.

 امروز فائزه وسط سالن گفت خانم می‌شه بغل‌تون کنم؟ توی بغلم هق‌هق کرد، سرش را سفت فشار داده بود روی شانه‌ام. گفت خانم من شما رو خیلی دوست دارم، یه لحظه حس کردم باید بغل‌تون کنم و اینو‌ بهتون بگم. وسط نمایشگاه هم فاطمه را دیدم که کنار غرفه‌‌اش نشسته و آرام و بی‌صدا گریه می‌کند. گفتم: دلت بغل می‌خواد؟ 

پرید توی بغلم و بلند بلند گریه کرد. اولین سالگرد پدرش بود و طفلکی وسط آن هیاهو‌ دلتنگ شده بود. 

می‌دانی؟ دلم بغل می‌خواهد. از پس زدن احساساتم خسته شده‌ام، از قوی بودن، از تنهایی از پس همه چیز برآمدن، از مستقل شدن.

یک چیزهایی هست که فقط به تو می‌توانم بگویم و زخم نبودنت پدرم را درآورده. 

من فقط یک جفت چشم مشتاق، یک جفت گوش شنوا و یک آغوش مهربان مردانه لازم دارم. و صدایی که زیر گوشم خواستنی بودنم را نجوا کند و دست‌هایی که بخزد لا به لای موهایم. 

من خسته‌ام، از زندگی، از تکرار نقش مسخره‌ام، از روزگار بی‌نهایت حال به هم زن.

کاش بودی و به روزهایم امید می‌پاشیدی و شب‌هایم را معنا می‌بخشیدی. 

  • ۰۱/۱۱/۱۹
  • نسرین

نظرات  (۲)

چقد بغلی هستید شما... 

فک کنم مجردید.. در هر حال.. ازدواج شده آرزوی خیلیا.. شکست عشقی و طلاقم زیاد شده... فعلا زندگیتونو کنید اگه از پسری خوشتون اومد حتما چراغ سبز بدید

پاسخ:
احیانا به شما ربطی داره من چطوری‌ام؟ 
محض رضای خدا گاهی هم کامنت نذارین اصلا.
قول می‌دم ناراحت نشم!  

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

دعا کردم برای دلت...روزای سخت موندنی نیستن. آدم از دل تنهایی بزرگ میشه. اینو بعدها که دیگه تنها نیستی میفهمی:)

پاسخ:
عزیزمی❤️
امیدوارم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">