گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

بیست و هفتم

جمعه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۴۳ ب.ظ

دیشب خواب عجیبی دیدم. داشتیم با مامان و میم خونهٔ منو می‌چیدیم. تمام وسیله‌هایی که سال‌هاست داره تو زیرزمین خاک می‌خوره، داشتن توی خونهٔ من چیده می‌شدن. اونقدر خوشحال بودم که باورم نمی‌شه واقعا خواب بوده باشم. هر گوشه از آشپزخانه که جان می‌گرفت من خندهٔ مستانه سر می‌دادم. یکهو وسط چک کردن کارکرد یخچال یادم افتاد که سرویس چینی با گل‌های بنفش را هنوز نیاورده‌ام. با ذوق به میم گفتم که سرویس چینی هم خریده‌ام هیچ یادم نبود. 
حس داشتن خانه‌ای برای خودم، بی‌نهایت شیرین بود. فکر اینکه چهار دیواری‌ای برای خودت داشته باشی که مجبور نباشی برای هر اکتی به چند نفر توضیح دهی، غذاهای دلخواهت را بپزی، دیوارها را پر از قاب عکس کنی، چیدمان خانه به سلیقهٔ خودت باشد، رنگ مبل‌ها را تو تعیین کنی، خانه‌ای که تویش حس آرامش داشته باشی، هوش از سرم می‌پراند.
بعد از اعصاب خردی‌های این چند روز، حکمت خواب دیشب را نفهمیدم. 

  • ۰۲/۰۲/۲۲
  • نسرین

نظرات  (۴)

خیلی حس خوبیه :)) چه خواب دلچسبی

پاسخ:
آره شیرین بود خیلی.

ان شاء الله خیره و به زودی واقعی میشه 

پاسخ:
ممنونم عزیزم. ان‌شاءالله.

حکمتش اینه که ما یه روزی آرزوهامونو زندگی میکنیم بالاخره...

من مطمئنم تو یه روزی وقتی لم دادی روی مبل خونه ت و چایی دم کردی و صدای قل قل خورشتت میاد و منتظر همسرتی برگرده از سرکار، برای ما پست میذاری... ببین من ایمان دارم، یقین دارم که تو اونقدر خوشبخت خواهی شد توو زندگی دو نفره ت و اونقدر آدم معقول و مهربون و انسان نصیبت خواهد شد و اونقدر پست هات عاشقانه میشه که همه ی ما اینوسط یا حسودیمون میشه یا به افق خیره میشیم...

باور کن خدا نمیذاره روزای سخت آدم ادامه پیدا کنه‌. کاش من میتونستم به همه بفهمونم خدا چقدر مهربونه و میتونستم به این باور برسونمشون که خدا خیلی زود جبران تمام زخم ها و دل شکستگی ها و ناملایمتی ها رو میکنه...خدا نمیذاره ما توو یه رنج مداوم بمونیم‌...خدا درای رحمتش رو باز میکنه:(

پاسخ:
امیدوارم.
تو هر روز بیا کامنت بده لطفا.
بعد هی نیش من بازتر بشه😁😁😁
خیلی لطف داری.
تو روزهایسخت همیشه حرفات امیدبخش بوده برام. 

تعبیرش میتونه جالب باشه به نظرم .

من استاد دیدن خواب های عجیبم

پاسخ:
آره دوست دارم تعبیرش رو بدونم.
مشاورم اون روز می‌پرسه خوابات رنگیه یا سیاه و سفید؟
اینم جالب بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">