گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

سلام بر 36 سالگی

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۵۸ ب.ظ

هوالمحبوب 

سال عجیبی را پشت سر گذاشتم. سی و پنج سالگی‌ام به زعم خودم، باکیفیت به پایان رسید. سفر رفتم، دوستی‌های جدید دست و پا کردم، کلاس‌های مختلف ثبت‌نام کردم، مهارت‌های تازه را شروع کردم. محیط کارم نصفه و نیمه عوض شد و محیط جدید شد بخشی از دلچسب‌ترین روزهای عمرم. 

از دست دادم، به دست آوردم، گریه کردم، خندیدم، از شوق لبریز شدم، دوستان مجازی زیادی را از نزدیک ملاقات کردم، آدم‌های بسیاری را در آغوش گرفتم، خاطره ساختم، داستان نوشتم. همۀ اینها باعث می‌شود بگویم سی و پنج سالگی‌ام را دوست داشتم. 
به نظرم تودارتر و منزوی‌تر هم شدم. که این بخش را هم از قضا دوست دارم. دو بار رابطۀ جدی غیر سمی را تجربه کردم. یاد گرفتم که می‌توانم مهارت‌های ارتباطی‌ام را تقویت کنم و آدم‌های بهتری را جذب کنم. هر چند در نهایت هر دو رابطه از طرف خودم و در کوتاه‌ترین زمان به پایان رسید ولی ایمان دارم که فصل جدیدی برایم شروع شده است. 
صبح روز ماقبل تولدم را با پیامکی از یک شمارۀ ناشناس شروع کردم. بین خواب و بیداری بودم که جواب تبریکش را دادم. تا ظهر که مدرسه بودم و مشغول آماده سازی سالن امتحانات. ظهر که دوباره پیام را خواندم فهمیدم شمارۀ ناشناس، از شاگردان سابق یا اولیای قدیمی‌ام نیست. طرف در واقع آخرین کسی بود که انتظار داشتم تولدم را تبریک بگوید! زندگی بازی‌های عجیبی دارد. ظهر به نرگس پیام دادم و گفتم تولدم مبارک خره. تولدم را یادش رفته بود. ولی من ناراحت نبودم. فکر می‌کنم بالاخره سی و پنج سالگی توانست کاری کند که انتظارم از آدم‌ها به صفر میل کند:) صبح هم برای حمید پیام تبریک تولدم را فرستاده بودم. هر چند هدیه‌اش زودتر از موعد به دستم رسیده بود. می‌خواستم بگویم که دیگر مهم نیست کسانی باشند که تو را و زادروزت را یادشان باشد و آن را گرامی بدارند. مهم خود تویی که حالت با خودت و سن جدیدت خوب باشد. خود تو باید کیف کنی از روزهایی که سپری می‌کنی.

همین حالا که نشسته‌ام پشت سیستم صمیمی‌ترین رفیقم هنوز تبریکی نگفته. آدم‌ها توی برهه‌ای از زندگی، گرفتار چنان روزمرگی هراسناکی می‌شوند که طبیعی است چیزهایی بدیهی را یادشان برود. مهم این است که می‌دانم دوستی‌مان به این قسم تبریکات و ظواهر بند نشده و هنوز هم می‌توانم رفیق صدایش کنم.

خلاصه که تولدم مبارک:)


  • ۰۲/۰۲/۲۸
  • نسرین

نظرات  (۹)

تولدتون مبارک باشه، امیدوارم ۳۶ سالگی قشنگی داشته باشی و کلی اتفاقات خوب برای خودت رقم بزنی.

پاسخ:
ممنونم هستی جان

ان‌شاءالله😍

تولدت مبارک باشه نسرین قشنگم.

این که سی و پنج سالگیتو دوست داشتی عالیه امیدوارم سی و شش سالگیت برات قشنگتر و دوست داشتنی‌ترم بشه و چشماتم بخندن.

پاسخ:
ممنونم مهربون.
العی آمین❤️❤️❤️

تولدت مبارک.. امیدوارم مسیر زندگیت را همینگونه با لذت و شیرینی و حال خوب طی کنی.. 💐🎂

پاسخ:
ممنونم پسر آبی.
زنده باشی💐

تولدت مبارک باشه نسرین جان. خوشحالم که تجربه‌‌های تازه‌ای داشتی و وقتی امروزت رو با دیروز مقایسه می‌کنی تغییرات چشمگیر خودت رو می‌بینی.

امیدوارم من هم یک روزی دیگه توقع خاصی از کسی نداشته باشم

پاسخ:
ممنونم یاسمن جان. امیدوارم تجربیات تو هم دلنشین و زیبا و‌درست همون طور که می‌خوای رقم بخورن. 
به نظرم باید یه سنی برسه که خودت نخوای توقع داشته باشی از آدما. 

تولد تون مبارک باشهههه :))))))

ان شالله سال خوبی در پیش داشته باشین :دی

پاسخ:
ممنونم زری جان❤️
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • تولدت مبارک باشه نسرین جان🌺

    امیدوارم ۳۶ سالگیت هم اونجوری که دوست داری باکیفیت و زیبا باشه❤✨

    پاسخ:
    ممنونم فاطمه جان.❤️

    تولدت مبارک عزیزم♥️

    امیدوارم ۳۶ سالگیت ، پُر از آرامش باشه

    پاسخ:
    ممنونم ویانا😍

    امیدوارم کلی خبر خوب و اتفاق قشنگ توی 36 سالگی منتظرتون باشه

    پاسخ:
    ممنونم ازتون❤️

    تولدتون مبارک💐

    پاسخ:
    ممنونم.🙏

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">