گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

غربت

شنبه, ۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۱۳ ب.ظ

هوالمحبوب 


سه جلسه است که هربار سیصد تومن می‌دم و می‌شینم جلوی تراپیستم و از حجم مشکلاتی که منو رسونده به اتاقش حرف می‌زنم. ولی هنوز تموم نشده. هر جلسه یک ساعت و خرده‌ای طول می‌کشه و در طول جلسه فقط منم که حرف می‌زنم. 

دلژین راست می‌گفت، نشونه‌ها همیشه خودشون رو به رخت می‌کشن ولی تویی که تلاش می‌کنی خودتو بزنی به کوری تا نبینی. تا فکر کنی هنوز فرصتی هست. 

دیگه نمی‌خوام کور و کر باشم. پریشب که بهش گفتم خداحافظ، گفت چرا؟ ما که خوب بودیم. گفتم خداحافظ چون نمی‌خوام همیشه اونی که جا می‌مونه من باشم. بذار یه بارم من رفتن رو مشق کنم. شاید وقتی جامون عوض شد، وقتی اندازهٔ من سوختی، بفهمی چی کشیدم وقتی بی‌خبر رفتی. وقتی بی‌دلیل رفتی، وقتی همهٔ زورم رو زدم که بهت ثابت کنم چقدر خوب بود همه چی....

از اینکه بهم حق بدی حالم به هم می‌خوره، از اینکه بگی می‌فهمم منزجرم. من فقط می‌خوام برم تا تو‌ اون طعم لعنتی رو بچشی. که به قول حامد غربت کسی نباشی که تو رو وطن دیده. من بی‌وطن بودم رفیق. خیلی بی‌وطن و آواره بودم که بهت پناه آوردم. 

اما توام دقیقا همون زهری رو بهم چشوندی که هزار شب سر رو شونه‌ات گذاشته بودم و از تلخی‌اش گریه کرده بودم. 

تلخ و پوچ و غرق غربتم. گم شدم وسط سیاهی‌هایی که دارن خفه‌ام می‌کنن. شخم زدن گذشته فایده نداره. نشونه‌ها قوی‌تر از هر چیزی‌ان. 

من به خودم باختم. 

من همیشه دلیلی برای گریه کردن دارم، اما این بار بی‌شونه‌ای برای همدردی. بی‌‌هم‌دردی برای صحبت. 

اونقدر گریه دارم که نمی‌دونم از کجا شروع کنم. 

کاش می‌شد خودمو بشکافم و‌ دیگه از نو نبافمش. مچاله کنم و بندازم یه گوشه و تموم بشم. 

  • ۰۲/۰۳/۰۶
  • نسرین

نظرات  (۹)

  • آقای فِلینت
  • تموم نکن ، از نو بساز.

    پاسخ:
    شعار قشنگیه.

    هعی نسرین☹️

    پاسخ:
    هیییی ملوچک....
  • نرگس بیانستان
  • کاش از میون خاکسترت، دوباره جون بگیری...

    پاسخ:
    دیگه فایده نداره نرگسی.

    وقتی که تازه تراپی رو شروع میکنی این حسی که آخر پست درموردش نوشتی طبیعیه ولی خب امیدوارم زودتر به نتیجه برسی و بتونی با نسرین مهربون‌ باشی اون خیلی دختر فوق العاده و دوست داشتنی‌ایه

    پاسخ:
    شاید واقعا به شروع دوباره جلسات ربط داره شایدم از تکرارش خسته شدم.
    امروز تراپیستم بهم گفت تا جلسهٔ بعدی که ببینمت خودتو دوست داشته باش و همهٔ زورت رو برن برای مهربون بودن با خودت.
    مرسی که منو اینقدر خوب می‌بینی عزیزم.❤️❤️❤️

    روانشناسی زرد میگه : دردی که تو رو نکشه قویترت میکنه ولی چرت میگه بعضی دردا و بعضی زخمها خیلی کاری‌تر از این حرفهاست 

    تنها امیدواری به اینه که درسته که دنیا جای بدیِ ولی یه روز دستاویزی پیدا میکنی که میفهمی ارزش جنگیدن داره

     

    پاسخ:
    گاهی قوی‌تر که نمی‌شی هیچ، از هم می‌پاشی.
    به نظرم همیشه ارزش جنگیدن داره.
    شبیه جای زخمیه که می‌خارونی و درد و لذت رو توامان تجربه می‌کنی.

    شایدم بخشی از هر دو باشه اما از ته دلم دعا میکنم تراپیات موثر باشن و خیلی زود با خودت آشتی کنی، حیف تو نیست دختر؟

    من حقیقت رو می‌بینم. در واقع وقتی ما توی یه سری چرخه‌ها میفتیم متاسفانه تمرکزمون میره سمت بدیامون فکر میکنیم اگه کسی از خوبیای ما داره تعریف میکنه لطفشه یا قشنگیه تو نگاه اونه و ما نداریمش ولی خب اینطور نیست و این که میگی مرسی که منو خوب می‌بینی حرف غلطیه درستش اینه من ازت تشکر کنم که تو دورانی که خوبا کم شدن، هنوز خوبی.

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم.
    خودم همیشه از تراپی نتیجه گرفتم و فکر می‌کنم دلیل این پریشونی وقفۀ چند ماهه‌ای هست که بین جلساتم افتاده.
    تمرکزم رو می‌برن سمت اینکه به درد نخورم و برای همین آدم‌هایی که فکرش رو هم نمی‌کردم ترکم می‌کنن.
    متاسفانه حس‌هام قویه و طول می‌کشه بپذیرم اینجوری نیست.
    جان جان :)
    قربونت برم که دختر

    نشونه‌ها وقتی نمایان میشن برات که دنبال چیزی باشی ...

    به چیزی که می‌خوای فکر کن ... شاید بیان سراغت ... شاید هم نه ... ولی مهم نیست ... مهم اینه که ( به نظرم ) از این نقطه دیگه تکون بخورم. از منتظر موندن خوشم نمیاد.

    یه محیط جدید، آدمای جدید، داستان‌های جدید، رشته‌ی جدید، تجربه جدید، دوستی جدید، با یکی که نمیشناسی آشنا شو و داستانش رو بدون. تاثیر محیطی روی زندگی زیاده ...

    پاسخ:
    آره دنبال اینکه وقتی یه نفر شونصد بار بهت بی‌محلی کرد، هی نیوفتی دنبالش که ثابت کنی رفیق خوبی هستی:)
    مثل آدمیزاد همون دفعۀ دوم سوم، بکشی کنار، بذاری مردم نفس بکشن.
    اینکه هر رفاقتی بالاخره تموم میشه و هیچ کس متعهد نیست که زمانش رو بهم اعلام کنه!
  • سرکار علیه
  • گریه کن تا تموم شه، واقعا شخم زدن گذشته و زنده کردن اون مرده ها بی فایده است، الان مهمه. اون جلسات برات مهمن. باور کن وقتی تموم شه عاشق نسرینی میشی که کلی جای زخم داره اما خوشحاله و راضی :)))

    پاسخ:
    گاهی مشکل اینه که تموم نمی‌شه. 
    یه زخم بازه که ترمیم نمی‌شه و تا مباد روش پوشیده بشه یه نمک مضاعفی بهش حواله میشه. همبن الان هم عاشق خود شکسته و خرد شده‌ام هستم. فقط نمی‌تونم‌ ابرازش کنم. بلدش نیستم. 

    سلام و درود نسرین عزیزم 🌹

     

    دلژین درست گفته عزیزم ولی برای شناخت نشانه‌ها نیاز ب دقت زیاد ، آگاهی و تجربه هست !  

    چی انتظار داری دخترجان ؟😮ک با چن جلسه همه چی گل‌ و بلبل بشه ؟ 😮

    ترمیم زخم‌های روح (روان‌درمانگری) ب زمان و روش و راهکار مناسب نیاز داره ، پیچِ انتظارت رو لطفن بیار پائین و ادامه بده ! 🤗

    برای پاراگراف آخرت ک غمگینم کرد 😞 امیدوارم زبونت رو زنبور بزنه ک دیگه از این چولا پولاها نگی ! 

     

    آرامشت آرزومه 🙏🤍

    پاسخ:
    سلام جانان جان ما😍

    آره قبول دارم. من تا از یه سوراخ نود و نه بار گزیده نشم به شناخته نمی‌رسم.🤦🏻‍♀️
    نه منظورم این بود اصلا. 
    منظورم این بود که هنوز وارد بخش درمانی نشدیم و سه جلسه است فقط دارم برون‌ریزی می‌کنم. طبیعتا که به این زودی همه چی حل نمی‌شه. 


    وای:)))
    زنبود:)))
    الان خوبم. بهترم خیلی.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">