دیکتاتوری
هوالمحبوب
همیشه میگم، ما آدما همهمون یه دیکتاتور تو وجودمون داریم. که اگه کنترلش نکنیم، ممکنه خیلی وحشیتر از امثال هیتلر عمل کنه. اگر قدرت و ثروت دیکتاتورهای تاریخ رو داشته باشیم و در عین حال بتونیم، دیکتاتور درونمون رو کنترل کنیم هنر کردیم.
قبلا که ناشیتر بودم، تو کلاس درس، وقتی یه شاگردی اشتباهی میکرد و مچشو میگرفتم، اون میخواست توضیح بده و از خودش دفاع کنه ولی من اجازه نمیدادم و وادارش میکردم به سکوت. این سکوت خیلی آزاردهنده بود، هم برای خودم هم برای اون. ولی من جاهلانه فکر میکردم کار درست همینه.
یادمه یه بار اشک یکی رو سر همین قضیه درآوردم. به زعم خودمو مچش رو گرفته بودم، در حالی که تلقی من کاملا اشتباه بود. به خیال خودم زده بودم تو دهنش ولی حواسم نبود که تو دهنی خوردم. عصر همون روز، یکی از همکلاسیهاش پیام داد و ماجرا رو کامل توضیح داد بهم. وقتی فهمیدم چه اشتباهی کردم، انگار یه آب سرد ریختن رو سرم. شب خوابم نبرد. فردای اون روز، زنگ اول باهاشون درس داشتم. دانشآموز مذکور بق کرده بود و یه گوشه نشسته بود. ایستادم وسط کلاس و جلوی همه ازش عذر خواستم. از اونی هم که واقعه رو شرح داده بود تشکر کردم. با هم آشتی کردیم و بعدها حتی دوستای خوب همدیگه شدیم. میخوام بگم، گاهی لازمه به آدما فرصت حرف زدن بدیم. شعار آزادی بیان سر دادنمون گوش فلک رو کر کرده، ولی تو عمل، تو ارتباط با خیلی از نزدیکانمون، از یه دیکتاتور، دیکتاتورتریم!
حتی یه محکوم به اعدام هم حق داره از خودش دفاع کنه. ولی ما آدما گاهی، پرونده کسایی رو برای خودمون مختومه میکنیم، که یه روزی، روزگاری، سری از هم سوا داشتیم.
الان که تو میانههای زندگیام، باورم شده که ما آدما فقط بلدیم شعارهای قشنگ بدیم، پز روشنفکری و مبادی آداب بودن برداریم. دریغ از یه اپسیلون عمل به همون شعارها.
به وقتش یه جوری افسار پاره میکنیم و همدیگه رو میدریم که انگار هزار ساله خون اجدادمون گردن همدیگه است!
اونی که همیشه از قدرت کلمه حرف میزنه و بهتون توصیه میکنه حرف بزنین و مشکلات رو با گفتگو حل کنید، ای بسا خودش پای عملش تو این مورد لنگ بزنه! (انگشت اتهامم اول سمت خودمه.)
دیگه هیچ کدوممون شبیه حرفای قشنگی که میزنیم نیستیم.
- ۰۲/۰۳/۱۵
چقدر خوب گفتی، همه فکر میکنن من بابام یه فرشته است و خب از حق نگذریم در مقایسه با ۹۹ درصد مردهای ایرانی فرشته است... حداقل الان که پا به سن گذاشته و متوجه یکسری از رفتارهای اشتباهش شده ولی خب همین پدر من هنوزم به حدی سر یه سری مسایل دیکتاتوره که من وقتی بهم میگن نترس بابا حرفتو بزن نمیتونم... همهاش مشتای گره شده بابام تو ذهنمه :)) که داره حرص میخوره از دست من... :)) کاش بتونیم جوری باشیم که نسل بعدی بتونه واقعا نترسه حرفشو بزنه و به بقیه هم این فرصتو بده و نترسونتشون ...