گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

۱۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

هوالمحبوب 

من با مترسک و بهار طبعا فارسی حرف می‌زدم. اغلب مردم شهر اعم از فروشنده‌ها و راننده‌ها و کافه‌چی‌ها هم فارسی بدون لهجه حرف می‌زدن. اما در کل مردم قزوین شامل سه دسته می‌شن. اول قزوینی‌های اصیل هستن که با لهجه نزدیک به لهجه تهران صحبت می‌کنن و به زعم ما ترک‌ها لهجه ندارن. این گروه چند تا خانواده بیشتر نیستن و اغلب هم بازاری و سرشناس هستن. یه دسته هم الموتی هستن که لهجه الموتی دارن که بازمانده زبان تاتی محسوب می‌شه. این لهجه رو نشنیدم چون بهار هم که اصالتا الموتیه خوب بلدش نیست و می‌گه فقط بزرگترهامون بهش مسلط هستن. دسته سوم هم ترک‌های قزوین هستن که خب تعدادشون هم کم نیست. یعنی هرجا می‌رفتیم کسایی بودن که بغل گوش‌مون ترکی صحبت کنن. البته ترکی‌شون با لهجه نزدیک به زنجان بود و فهمش یکم برای ما ترک‌های تبریز سخت بود. یعنی نه اینکه نفهمیم ولی خب ساختار کلمات‌شون یکم متفاوت بود. توی قزوین بحث اصالت و نسب خانوادگی خیلی اهمیت داره و ترجیح قزوینی‌‌های اصیل اینه که با افرادی در سطح خودشون وصلت کنن و حتی الموتی‌ها و ترک‌های قزوین‌ رو هم اصیل نمی‌دونن. این نسب‌شناسی خیلی اهمیت ویژه‌ای داره براشون به طوری که وقتی خواهر دوستم رو به برادر بهار معرفی می‌کردم اولین سوال بهار این بود که از کدوم طایفه هستن؟ گویا فامیلی قزوینی‌های اصیل هم یه پسوند مشخصی داره که از روی اون شناخته می‌شن. 



  • نسرین