گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ب.ظ

هوالمحبوب

داشتم فکر می کردم به اینکه بودنت و نبودنت را به چه چیزی تشبیه کنم؛ حالا که بودن و نبودنت هر دو دلهره آور است فکر می کردم که شاید شبیه یک عطر خوشی که یکهو بپیچد در کوچه باغ های خاطره ها و بعد پر بکشد و به آسمان  برود یا شبیه یک رمان محبوب که هیچ گاه به دست من نمی رسد شبیه حسرتی تو، شبیه حسرتهای کوچک و بزرگ. شبیه همه ی چیزهای خوب از دست رفته شبیه باغ خزان زده که روزگاری آدم ها را با جلوه گری هاش مسخ می کرد اما حالا میان شاخ و برگ های درختانش لانه ی هیچ پرنده ای نیست و از زیر سایه بان درختانش هیچ جویباری نمی گذرد و طنین آواز هیچ پرنده ای لرزه بر شاخسارانش نمی افکند اما واقعا تو شبیه هیچ یک نیستی در بودنت عظمتی است که دلهره می آورد در نبودنت ترسی است که درونم را تهی می کند جوری چنگ زده ای بر هستی من که کنده شدنم از تو محال می نماید اما من شبیه چیستم؟ شبیه کتاب خوانده شده، شبیه رویای تحقق یافته، شبیه گلی چیده شده که زیبایی اش به یغما رفته است شبیه قصه ای که بارها شنیده ای شبیه روزمرگی هایت شبیه کاغذهای باطله ی روی میز کارت شبیه چیستم که اینقدر بودن و نبودنم برایت یکسان است؟ شبیه چیستم که نه دل می کنی و نه دل میدهی؟ شبیه چیست این بازی؟ شبیه چیست این مشق دوستت دارم ها ؟؟چیست که دل را به لرزه در می آورد اما به دل نمی نشیند؟؟؟


  • ۹۴/۰۳/۱۱
  • نسرین

اوجان

نظرات  (۱۱)

و بودن چه هراسناک شده بی تو عشق ِ من !

.....................................

داشتم فکر می کردم چه گونه دلهره ها را به خط کشیده ای ، این طور منظم ردیف شده اند پُشت ِ  سر ُ هم ؛ چه قدر شبیه ِ حرف هایت شُدی
کسی این چنین شبیه ِ حرف هایش! چه فرشته ای می تواند باشد
می تواند شبیه یک اهنگی باشد با ریتمی ملایم
شبیه نقطه چینی که سراسر نقطه دارد
و شبیه ِ کتابی که سطرهایش خواندنی ست .

زیبا نوشته ای نسرین جان.

یادش به خیر " ای همدم روزگار چونی بی من "

http://8pic.ir/images/x3fk9lrkwv5pmxnm3a0y.gif
پاسخ:
این مطلب سه جا با سه تیتر مختلف منتشر شده:)

گاه یک نبودن ، خود بودن هست آنچنان زنده وگیرا که با  هیچ واژه ای قابل بیان نیست درجانت رسوخ میکند ومی بالد چون نیلوفر زیبا



پاسخ:
هووووووووووووووووم:)
ای همدم روزگار چونی بی من

**********************
سلام بانو
بودنش را به نبودنش ترجیح میدهم .
زیبا نوشتید بانو
در پناه خدا باشید

موریس مترلینگ:

آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمی گذرد، ولی کسی که به کتاب یا تحقیق علاقه مند است، هنگامی که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم، به تنهایی برای او بهترین بهشت هاست.

پاسخ:
سلام مداد کوچک
وبلاگ نو مبارک خانووووووووووووم
  • مجید شفیعی
  • سلام

    اگه خسته شدی بازم بخون بامن
    اگه کهنه شدم بازم بمون بامن
    .
    .
    .
    .

    منم که خاطراتم از تو رد میشه
    چه خوبه با تو حالم، بی تو بد میشه

    :)
    @}-----
    پاسخ:
    سلام
    دیوونه میکنه این ترانه آدموووووو :)
    قدری به شاعر دل بده تا دل ببندد

    شاید که این داد و ستد پر سود باشد....


    لایک داری نسرین خانومی لایککککککک:)
    پاسخ:
    مرسی گلم:)
    ببخشید من همش با تاخیر میام دیروز دو تا امتحان سخت داشتم که فک کنم یکیشو بیفتم خخخخ
     یکی ریاضی بود یکی هم اندیشه ! تمام وقتمو گذاشتم رو ریاضی واسه همین اندیشه رو نخوندم نامردا خیلی هم سخت داده بودن:) ولی ریاضی رو توپ دادم
    تا من باشم دیگه فقط شب امتحان نخونم:))
    پاسخ:
    خواهش میکنم عزیزم کار خوبی میکنی الان فقط باید روی درست متمرکز باشی
    خخخخخخخخ فک کن اندیشه رو یکی بیوفته:))
    ان شالله که قبولی تو درسهای عمومی کسی رو نمیندازن نترس گلم!
    پس با این اوصاف اگه اندیشه رو افتادم صداشو پیشت در نمیارم^_^
    پاسخ:
    :))نگران نباش من تضمین میکنم نمیوفتی!
    آخه ترم اول دانشگاه موقع امتحانا خاله بزرگه ام  از مکه اومده بود!
    شبی که امتحان اندیشه داشتم فقط دو ساعت خونده بودم
    چون همش سرم گرم مهمونی بود
    آخرشم 12 بهم داد استادش دمش گرم:)
    خخخخ خب دختر تو دستت به استادت بند بود ما که استاد نداریم درسمون خودخوانه تستی و کامپیوتر تصحیح می کنهo_O
    پاسخ:
    ohhhhhhhh
    my god
    اصلا یادم نبود:)
    پس واقعا افتادی خخخخخخ
    سلام نسرین جان وبلاگ جدیدمو درست کردم:)

    پاسخ ناپذیر
    پاسخ:
    سلام بالاخره گلاره از راه به درت کرد؟؟
    رفتی آوا؟؟:)
    مبارکت باشه عزیز
    "شبیه حسرتی تو، شبیه حسرتهای کوچک و بزرگ. شبیه همه ی چیزهای خوب از دست رفته...


    شبیه روزمرگی هایت شبیه کاغذهای باطله ی روی میز کارت شبیه چیستم که اینقدر بودن و نبودنم برایت یکسان است؟ شبیه چیستم که نه دل می کنی و نه دل میدهی؟"


    قشنگ بود...  :)


    شبیه نوشدارویی که خوردنش تلخ است و احتمال بهبودی هم نیست...اما نخوردنش هم تلخ است و دردناک...شاید شبیه این است! ...

    پاسخ:
    ممنون عزیزم:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">