جزیره ی سرگردانی
هوالمحبوب
روزهایی که حقوق ها واریز می شود بهترین روز دنیاست:) روزی است که میتوانی با تاکسی به خانه برگردی روزی است که میتوانی اعضای خانواده را به بستنی مهمان کنی روزی است که میتوانی زنگ بزنی به رفیقت و قرار شهر کتاب را هماهنگ کنی. روزهایی که حقوق ها واریز می شود رنگی ترین روزهای سال است اما کاش این روزهای خوب زود تمام نشوند!
زمانی که پا میگذاری به شهر کتاب و مات و مبهوت به دکور جدیدش نگاه میکنی تازه میفهمی که پولداری چه مزه ی خوبی دارد! اینجا بهترین نقطه ی جهان است جایی که هنر و اندیشه و ادبیات به هم گره میخورند. موسیقی و صدای دلنشین همایون بر سراسر این مکان دلنشین سایه افکنده است کارهای هنری اعم از تابلوهای نقاشی سرامیک های طراحی شده لیوان هایی که با خط-نقاشی تزئین شده اند کیف های هنری همه و همه برای خوشحال کردن آدم هایی مثل من کافی است!
طبقه ی بالا مخصوص کتاب هاست تازه های نشر، کتابهای پر فروش هر انتشاراتی و البته غرفه ی جذاب تئاتر که مخوص دی وی دی های تئاتر های مطرح سال است!
فکرش را بکن همه ی اینها را کنار هم داشته باشی و پول هم داشته باشی چقدر روز زیبایی در انتظارت هست:)
اما من و رفیقم هر وقت قدم در این جزیره ی سرگردانی میگذاریم افسردگی میگیریم همیشه همه چیز گران تر و جذاب تر از بودجه ی محدود ماست! اگر قرار باشد همه ی دوست داشتنی هایمان را بخریم باید قید 29 روز بقیه ی ماه را بزنیم! باید قید مستقل بودن را بزنیم و بازهم دستمان را توی جیب پدر محترم بکنیم!
اما همه ی این نداری ها و قناعت ها به یک روز چرخ زدن در این شهر زیبا و دوست داشتنی کتاب می ارزد. ما هم قرار است یک روز پولدار شویم آنقدر که بتوانیم بی دغدغه کتاب بخریم بی دغدغه آلبوم های موسیقی و تئاتر های جدید را بخریم و نگران 29 روز بقیه ی ماه نباشیم. ما هنوز اول راهیم:)
*نشانی شهر کتاب : تبریز - خیابان امام خمینی - نرسیده به چهارراه آبرسان - ابتدای کوی
13 آبان شماره 3
نسرین جان عجیب دلم رفت برای این جا .
من قول می دم هفته ی دیگه بی ام قول می دم سرم خلوت تر بشه از خوندن کتاب های آزمون
قول می دم بیام و
این بار جدا"ببینمت
منم و قولم .
باور کن به قدری سرم شلوغ است که حتی وقت نمی کنم بیشتر جلوی آئینه باشم
منی که عاشق آئینه ام
می دانی که !
این روزها سفر ِ کتابی داشتم
مهاباد
مرند
سراب
باورت گر بشود یا نشود
حرفی نیست
ولی
از
12 کتاب
فقط 2 تاش رو ندارم
که مرکزی رزرو شده
چشم امیدم به تو هست نسرین .
این بار سخت گیر تر شدم برای خواندن
سخت گیر تر از سال های قبل ؛ انگار حس می کنم واقعا"بزرگ شده ام و باید کاری بکنم و ......
راستی تا یادم نرفته
" عکس ها ی قشنگی شکار کردی "