گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

سکوت نجیبانه

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ

هوالمحبوب

بعضی وقتها یک اتفاق هایی خودش جفت و جور می شود تا تو در مسیری قرار بگیری که دلت، روحت سبک تر شود.وقتی لبالبی از بغض های فرو خورده از دلتنگی های پس مانده از دوست داشتن های بیات یک جرقه زده می شود و تمام احساساتت به غلیان می آید.
بغض های فروخورده سر باز میکنند دلتنگی ها سر میخورند و از چشمه ی چشم هایت سر ریز می کنند دوست داشتنی هایت جلوی چشم هایت رژه میروند و تو حیران می مانی از این همه سال صبوری از این همه سال سکوت و دم بر نیاوردن.
امشب نشستم به اشک و غرق شدم در چهره ی به غم نشسته ی مادری که درد کشید مادری که تکثیر شد به رنج تکثیر شد به غم مادری که پسری را در دامان خود پروراند برای دلش برای دنیایش اما یک جایی کم آورد در برابر خواستنی بالاتر از اراده اش بالاتر از خواسته اش بالاتر از قدرتش.
الفت با بازی مریلا زارعی زنده و جان دار و جان گذاز بود مادری را به تصویر کشیده بود که جان می افت در شمایل یوسف گمگشته اش اما یوسف او به سان یوسف یعقوب نبود و به کنعان بازنگشت؛ اما نه بازگشت ولی نه بر پای خود بل بر روی دستانی که قامت کودکانه ای را در حمایل پرچم وطن حمل میکردند.
قصه ی پر غصه ای است مادران چشم انتظار، قصه ی عشقی که ازلی و ابدی است با شیره ی جان در نهاد آدمی به ودیعه گذارده می شود مگر می شود دل کند؟ مگر این دل کندنی است؟ مگر می توان مردی را به دنیا آورد مردی را پروراند و حال کودکی را در دامن سرد خاک به یادگار گذاشت؟
این فیلم به معنای واقعی کلمه زیباست پر از صحنه هایی که جان میدهد برای از ته دل گریه کردن صحنه هایی که دلت ریش می شود برای عروسی که منتظر برگشت پسرت نمی ماند دلت ریش می شود برای هم رزمانی که حالا روی دست مردم به خانه بر میگردند با حلقه های گل در گردن اما یونس تو در میانشان نیست.یونس گمگشته ی تو دیر به کنعان بر میگردد اما بدان که برای شنیدن لالایی مادرانه ی تو بوده که بعد این همه سال عشق بازی با خدا بعد از عروج آسمانی اش دوباره زمینی می شود بال هایش را جا میگذارد و به آغوش تو پناه می آورد تا تسکینی باشد برای دردهای مادرانه ات که این همه سال هیچ کس آنها را نشنید.
یونس می آید در خاک مانوس تو آرام بگیر فقط برای خاطر تو. برای خاطر تنهایی درد کشیدنت برای خاطر تنهایی پیر شدنت و برای دردهایی که هیچ کس ندید برای بغض هایی که هیچ کس نچشید. روح بلندت را عشق است که این همه سال صبوری کردی و اخم بر جبین نیاوردی نجابت کردی و فریاد گریه هایت را کسی نشنید ناشکری ات را محرم و نامحرم نشنیدنت. راضی شده بودی حتی به پیکر کودکانه اش به اسخوان پاره هایی که در آغوش بگیری و نوازشش کنی و ببالی و بگویی این پسر رشید من است....

  • ۹۴/۰۳/۲۶
  • نسرین

فیلم بازی

نظرات  (۸)

چه غم انگیز بود

برای دردهایی که هنوز نکشیده ام گریه ام می گیرد
برای همه ی دردها


مادر چه شاه کلمه ای ؛ فرشته خوی ِ دل آرام

"  توصیف قشنگی داشتی نسرین جان / ممنونم  "
پاسخ:
ممنون عزیزدل
سلام بر بانوی آذری
مطلب زیبا و پر از احساس بود ، دیشب شیار143 را دیدم ، به زیبایی انتظار را به تصویر کشید ، پهلوی پینه بسته ی مادر از رادیو ...
زیباترین سکانس فیلم ( به اعتقاد شخصی ) سکانس آخر فیلم بود که مادر ، پیکر قنداق شده در کفنِ فرزندش را در آغوش گرفت ...
درود بر شما
پاسخ:
سلام
ممنون منم اون سکانس رو خیلی دوست داشتم
خیلی سکانس های دیگه هم داشت که دلچسب بود
سلام
از این موضوعهای تکراری خسته ام اون جوونها یه طور حیف شدن جووونهایی مثل من و تو هم داریم یه طور حیف میشن ای کاش فیلمی واسه دهه 60 ها و مشکلاتشون هم بسازن :)
پاسخ:
سلام
عصانی بدجور معلومه قشنگ دستاتو کوبیدی رو کیس تا تایپ کنی:))
میدونم ولی غمت نباشه ان شالله وضع مام بهتر میشه عزیز
منم دیشب دیدمش...باورم نمی شد واس یه فیلم اینهمه گریه کردم...اون صحنه ای که یه آزاده اسم یونس رو اشتباهی گفته بوده و پیرزن رو امیدوار کرده بود یعنی مو به تنم سیخ کرد از فرط ترحم و غصه...

خیلی غمگین بود خیلی..................
پاسخ:
اووه نگو اون سکانسی که از فرط خوشحالی پا برهنه می دوید و در نهایت در اوج نا امیدی دخترش زیر بازوشو گرفته بود:(
  • مجید شفیعی
  • سلام
    شیار کار زیبایی بود و در سینا دیده شدن داشت

    :)
    @}-----

    لب تشنه ام ای اشک
    سیلاب می خواهم
    پاسخ:
    سلام
    نه من ترجیح میدم فیلم های ایرانی رو رایگان نگاه کنم!
    بعله خیلی فیلم خوبی بود و دیدنی بود

    هیچ فیلمی وهیچ شعر وآهنگی وصف حال اندوه  مادر نیست آن زمان که در تنهایی برای پسر کوچ کرده اش لالایی می خواند ...

    پاسخ:
    واقعا...
    سلام...

     ماه رمضون مبارک...چشم و دلت روشن...التماس دعا...:)@};-@};-@};-
    پاسخ:
    سلام
    ممنون عزیزم بر توم مبارک
    ان شالله که لذت ببری از تک تک لحظه هاش
    زیبا ازش گفتی...

    معلومه که بر روح و جانت نشسته...  :)


    شیار 143 را می بینم...
    پاسخ:
    ممنونم
    خیلییییییییی زیاد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">