گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

دلتنگی

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ب.ظ

هوالمحبوب

این روزهای اردیبهشتی عجیب حس دلتنگی دارم. این روزها مدام خود گذشته ام را مرور میکنم و دلتنگ میشوم. دلتنگ آدم های رفته، دلتنگ وبلاگ های تعطیل شده، دلتنگ دوستان همراه خوب که حالا دیگر همراهم نیستند.

جای بعضی ها در اینجا بدجور خالی است. جای «مجید شفیعی» که مث یک برادر بزرگتر همیشه نکته به نکته نوشته هایم را میخواند و موشکافانه و گاهی بی رحمانه نقدم میکرد. و من چقدر این روزها نیاز به یک منتقد باسواد بی رحم دارم!

جای «بهناز» نازنینم که با بودنش ایمان در وجودم فوران میکرد. بهنازی که بودنش حسی داشت از جنس نزدیکی به خدا. بهناز که چقدر خوب بلد بود چم و خم من را. و من این روزها چقدر محتاجم به دوستی که ایمانم را بسازد از نو.

جای «گلاره» ی مهربان که هیچ چیزی را نخوانده رد نمیشد و برای هر کلمه از نوشته هایم کامنت های بلند بالا مینوشت. گلاره ای که منتقد خوبی بود، منتقد با سواد و بی رحم دوست داشتنی!

 جای چند دوست فرهیخته ی کتابخوان که در روزگاری نه چندان دور زلفی گره زده بودیم در اینجا با هم برای کتاب و ترویج علم و ادب و کتاب.

روزگاری بود که وبلاگ نویسی حرمت و اعتبار داشت و نوشتن به صرف مجازی بودن مقدس بود. اما در این روزگار وانفسا همه چیز رفته رفته دارد سهل الوصول تر می شود و روز به روز از غنایش کاسته میشود.

دوستان همراهی که هستید هنوز خواهشا زود به زود به خانه های مجازی تان سر بزنید شاید یک نفر دلتنگ تان شده باشد.

  • ۹۵/۰۲/۰۵
  • نسرین

یاد بعضی نفرات

نظرات  (۴)

چه برای نوشتن و چه برای انتقاد از نوشته زمینه و فضای آزاد
لازم است دقیقا همان چیزی که این روزها ما از آن محرومیم
و وقتی انسان نمی تواند آزادانه حرفش و اعتقادش را بگوید
مجبورا به یک لبخند یا یک زیبا بود و ... قانع می شود اون هم
به خاطر اینکه دوستش فکر نکند که دیگر برایش مهم نیست
و الا خیلی ها دوست دارند با دوستانشان بحث کنند
پاسخ:
حداقل توی این صفحه ی شخصی مخاطب من آزاده برای هر گونه نقد سازنده
ولی دوستان کلا کم حوصله و کم لطف شدن
کسی حوصله ی خوندن و نقد کردن نداره گمونم
خب اگه شما این علاقه رو دارید من حتما استقبال میکنم از نقد شدن:)

غمگین
پاسخ:
ولی امیدوارم
میبینی نسرین

آه می کشمْ / یک زمانی نوشتن اعتبار داشت نویسنده بلاگ معتبر بود ....الان چی!
چرا دوست کاغذی رفت
یه انرژی دیگه می داد
مثل
هووووووووووووم گفتنهاش
چی بگم!
ولی خوبه مارو از زمزمه هات بی نصیب نمی کنی

پاسخ:
رفت دنبال جواب سوال هاش...

بودن بعضی از آدم ها واقعا نعمته

من پیشرفت قلمم رو مدیون اونم

بی پرده بی تعارف

امیدوارم در آینده ی نزدیک برگرده پیشمون
آخ گفتی نسرین ..منم بدجور هوای اون موقع ها رو می کنم...دلم میگیره بهشون فکر می کنم
کاش همه دوباره جمع می شدیم...می دونم باید از خودم شرو کنم

راستی چرا خبری از جناب شفیعی نیست؟!

کلاره رو اوردم کانال:) بهت سلام می رسوند
پاسخ:
نمیدونم خودت که مبتلایی تو این فضای مجازی لعنتی
خیلی دوست دارم....
مجید اقا رفتن دنبال یک سری تحقیقات دامنه دار
دورا دور باخبرم از حال شون
چه خووب
ولی کم میاد تلگرام کلا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">