تبریز اگر بودی....
چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ق.ظ
هوالمحبوب
تبریز اگر بودی، شب بود و سکوت و من
تو بودی و نور بود و عشق
تبریز اگر بودی
قلب من تکه ای از چشم تو می شد
رقص من پرواز تا قلب تو می شد
تبریز اگر بودی
لحن بم و زیرت اعجاز اگر میکرد
این عشق، شکوهش را اعلام اگر می کرد
تبریز اگر بودی
آن حسرت تلخم، آن غم های پر از دردم می رفت جهنم
شب های غزلخوانی، آغوش رویایی، لبهای داغ عشق، در بستر تنهایی
تبریز اگر بودی
جنگا همه می خوابید
این شهر خزان گشته بسی می بارید
تبریز اگر بودی
آغوش اگر بودی، اعجاز اگر می کردی
من خوشبخت ترین بودم تو مردترین بودی
یه چیزی اینجای گلوم گیر کرده بود و نشد بهتر از این بیانش کنم!
بین شعر موزون و سپید گیر افتاده بودم
از صبح درگیرم باهاش
وقتی یه چیزی گیر میکنه اینجا و میخوای یه جوری بهش بفهمونی
کارت زار میشه کل شعر همینه که تبریز اگر بودی....