مردم چشمم به خون آغشته شد
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵ ق.ظ
هوالمحبوب
خُنُک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش
بِنَماند هیچش الا، هوس قمار دیگر
گاهی هم میشود که صبح ها را سرحال شروع میکنی و شبها توی رختخوابت مچاله می شوی و هی فکر و خیال امانت را می برد،
گاهی باید باور کنی که بعضیها از دور جذابند، از دور دلربایند، نزدیک شان که شوی غرق می شوی یا توی چشم هایش یا توی حرفهایش.
راست گفته اند انقدر که برای از دست دادن چیزی افسردگی میکنیم برای داشتنش احساس خوشبختی نمیکنیم!
این دل بی صاحب دل تکانی شدیدی نیاز دارد، نیاز به یک مرخصی چند روزه دارد، نیاز دارد برود غم هایش مچاله کند، آدم های اشتباهی زندگی اش را به خاک بسارد، دوست نماهای زندگی اش را خط بزند، خود داغانش را ببرد گردش حالش را خوب کند. تنهایی اش را سرگرم کند و دوباره عاشقش شود....