گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

عزیزم عشق آب زندگانی بود

دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۳۲ ب.ظ


هوالمحبوب

عزیزم راستش آیینه خیلی صاف با من گفت

چه کاری کردم و پنداشتم شایان تقدیرم؟
.
به غیر از عشق - حرف عشق - چیزی گفته ام آیا
که خواب ظالمی لختی برآشوبد به تأثیرم
.
من از عشق آرمانی ساختم اما ندانستم
که روزی غیر از آن برگشت در آیینه تصویرم
.
من از محمود تا محمود هر شاهی که چیزی داد
ستودم بعد گفتم تنگدستی عذر تقصیرم
.
بساط جور دیدم مدح کردم تا بیندازم
بساط سور و سات و سفره تدخین و تخدیرم!
.
بنازم با کدام آرایه ی شعرم که چیزی نیست
مگر ابهام تأخیرم مگر إیهام تزویرم
.
به استرضاء خوکان قیمتی دادم که تا دنیاست
نخواهد کرد یمگان دره های دهر تطهیرم!
.
عزیزم عشق آب زندگانی بود، آری بود
ولی کِی نرم خواهد کرد نان خشکی اکسیرم
.
نگفتم با تو از عشق دروغینی به تسکینی
تو اخمی کن ببین میمیرم آیا یا نمیمیرم...


#مهدی_جانِ_فرجی


  • ۹۶/۱۱/۲۳
  • نسرین

من و دوست داشتنی هایم

نظرات  (۵)

فراموش خواهی شد

انگار که هرگز نبوده ای!

  • آشنای غریب
  • والا یکی چند روزه یکی اخم کرده همه فکر و ذکرم مونده پیشش




    تو کانالتون هم اگه ممکنه ترتیبی اتخاذ بدین که بتونیم برا برخی مطالب نظر بدیم.اگر ممکنه 
    پاسخ:
    کی؟

    و کانال که نمیشه نظر داد معمولا
    ولی رتبه بندی میذارم برای برخی شعرها چشم:)

    مهدی فرجی واقعاً از خوبای شعر معاصره. یکی دوبار توی دانشگاه در خدمتشون بودیم. کاشونی هم هستن و جدیداً همشهری ما حساب می‌شن :) 
    پاسخ:
    پس خوش به حال شما:)
    اگه بشه فراموش کرد که عالیه. اما... میشه؟!
    پاسخ:
    :)
    گاهی وقتها نمیخواد که بشه ....
    نخونده بودم اینو ...

    ممنون از شما :)
    پاسخ:
    نوش جان

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">