گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

آرزوهامون

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ب.ظ

هوالمحبوب

 

از دوشنبه که بچه ها رو بردیم تالار برای جشن پایان سال، دیگه درس نخوندیم، امروز هم عملا روز آخر مدرسه بود. چون گفتم از شنبه هر کی بیاد مدرسه درس میخونیم دیگه از بازی و تفریح خبری نیست. از دوشنبه با یه وجه دیگه ای از بچه ها آشنا شدم. با وجه گریان، غمگین، دلشکسته، عمیق و فلسفی شون. آدم ها عجیبن، خیلی عجیب و بچه ها شاید عجیب تر. امروز داشتیم از آرزوهامون حرف میزدیم، فاطمه زهرا گفت من آرزوم اینه که شهید بشم. دلم میخواد دکتر بشم و در حین انجام وظیفه شهید بشم. شیوا گفت من آرزویی ندارم. من بدبختم چه آرزویی  بکنم. فاطمه گفت دلم میخواد خاله ام تو سال جدید ازدواج کنه. آرزوی مشترک همه شونم این بود که تو این مدرسه بمونن و من بشم معلم ادبیات هفتم شون

امروز تک تک میومدن ادای منو در میاوردن، داشتم به حرکاتشون دقت میکردم، میدیدم چطور همه  ی جزئیات یادشونه. چقدر به همه ی حرفهام دقت کردن. درسته که اثری از عمل توشون نبود اما دیدم که تک تک عصبانیت هام، تک تک جمله های قصارم تو ذهنشون حک شده.

ولی یه چیزی که برام پررنگ تر از بقیه ی موارد بود این بود که قانع شدن تو مرام شون نیست در کل!

دلم براشون تنگ میشه. فکر میکنم بعد از سال اول تدریسم تنها سالیه که برای بچه ها دلتنگ میشم


درسته پست درباره ی دخترا بود اما یه عکس از پسرامم بذارم خالی از لطف نیست :)
  • ۹۶/۱۲/۲۳
  • نسرین

من و دانش اموزانم

نظرات  (۳)

چه بانمکن پسراتون :)
پاسخ:
:)
همون اندازه که بچه های کلاس تک تک برا معلماشون عشقن، همون معلما هم برا تک تک بچه ها عشقن. :)
پاسخ:
امیدوارم که باشن:)
خانم میشه چنتا از جمله های قصارتون رو اینجا به اشتراک بذارید؟ :))

+ یبار مقطع لیسانس رفتم کنار استاد منطقمون توی مسجد نشستم و سر صحبت رو باز کردم و حلالیت گرفتم بخاطر اینکه اداها و حرفاش رو تقلید کرده بودم توی جمع بچه ها :)) [مضمون حرفاش درمورد این بود که جای کار خیییییلی زیاده و و ما باید اینقده درس بخونیم و بخونیم تا بمیریم!! :) بازم نیم درصد از علم رو کسب نکردیم]

خندید و گفت: غیبت کردی کیفتشو بردی حالا اومدی!؟ :/
پاسخ:
به وقتش ان شالله :)
راست گفته به خدا
هممون از این کارا کردیم تو مدرسه خدا میبخشه:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">