و عید رو به پایان است
هوالمحبوب
امروز داشتم به این فکر می کردم که اصلا یاد هدیه ی آقاجون نبودم. پیراهنی که از عید قراره براش بخرم و روز پدر بهش هدیه بدم؛ هنوزم خریداری نشده. از بس که این چند وقته سرم شلوغ بوده و کلی کار برنامه ریزی نشده پیش اومده. الان که دارم حساب میکنم، امسال خیلی خوب شروع شده. روزهای خوبی داشتیم، روز هایی که مختص خودم بوده. برعکس عیدهای دیگه حوصله ام توی خونه سر نرفته و حسابی گشت و گذار کردم. از امروز عصر هم که دارم میرم اعتکاف و مطمئنم خیلی روزهای خوبی خواهم داشت. چندین سال بود که منتظر این فرصت بودم و متاسفانه یا شرایط خودم مناسب نبود یا روزهای غیر تعطیل بود و نمی شد مدرسه رو رها کرد. به هر حال به لطف همکارم امسال قسمت شد و توی اعتکاف ثبت نام کردیم. وسایلم رو جمع و جور کردم و یه شوقی دارم که انگار عازم سفرم. واقعا هم یه سفر در پیش دارم. امیدوارم بتونم بعد از اعتکاف اون آرامشی رو که دنبالش هستم رو به دست بیارم. به یه خلوت حسابی با خدا نیاز داشتم. روزهای بد دارن تموم میشن و دوباره اون نشاط درونی داره بر می گرده شکر خدا. هنوزم معتقدم دو تا گمشده ی زندگی ام رو نباید هرگز رها کنم. برگشتن به آغوش خدا همیشه دلچسبه. عید همتون مبارک باشه و امیدوارم روز پدر بهتون خوش بگذره. اگر هم پدر تون در قید حیات نیست خداوند روح شون رو قرین آرامش بکنه.
یا علی
اول از همه ولادت حضرت امیر علیه السلام و روز پدر مبارک :)
خدا پدر جان شما رو حفظ کنه ... ان شاءالله
خدا رو شکر که تونستین از تعطیلات استفاده کنین ...
خوش به حالتون برای این سفر معنوی ...
خدا وکیلی دوستان بیانی خصوصاً "قدح" رو فراموش نکنین ...
التماس دعا خانم معلم هم زبان و هم لهجه :)