مرگ میریخت فلک از در و بام
هوالمحبوب
زمان: هشتم مرداد ماه هزار و سیصد و سیزده، دورهء پهلوی اول
مکان: تبریز
چند ساعت است که باران بی وقفه میبارد، شهر در امن و امان است، هیچ نشانهای از وقوع یک بحران در شهر به چشم نمیخورد. کسبه و تجار، مشغول داد و ستد هستند، در همین چند ساعت اما، دو رود مرکزی شهر، سرریز کرده اند، «میدان چای» و «قوری چای» از بستر خود خارج شده اند، مسیر آب منتهی به داخل شهر است، آب از شرق تبریز به غربی ترین مناطق در حرکت است. راه آهن و کوچه باغ و اهراب هم از گزند سیل در امان نمانده اند.
آب از بالادست خیابان پهلوی همین طور بی امان خیابانها را در کام خود فرو میبرد و پیش میآید؛ تا نزدیکیهای عالی قاپو، این عمارت بینظیر دورهء صفوی، همان دردانهای که عباس میرزا در آن شاه عباس نام گرفت. این عمارت چهار طبقهء کلاه فرنگی که نسل به نسل برای تبریز به یادگار مانده بود، در مقابل پنجهء قدرت سیل تاب نیاورد و چشم فرو بست.
سیل خطوط تلگراف را از بین برده، شهر در خاموشی فرورفته است، از تبریز باشکوهمان، چیزی جز لجنزار باقی نمانده. هزار و سیصد مغازه ویران شده، خانهها خیابان ها، زیر گل و لای فرو رفتهاند.
زمان: یازدهم مرداد ماه هزار و سیصد و سیزده
پس از چهار شبانه روز، خبر سیل به تهران میرسد. بزرگان حکومتی از نمایندگان مجلس و وزرا و وکلا راهی تبریز میشوند.
تجار تبریز، کابینهء فروغی، میرزا محمودخان جم وزیر کشور ، همگی به کمک شتافته اند. میرزا محمود خان تا یازدهم شهریور که بحران در تبریز آرام گرفت، حتی یک روز هم از شهر خارج نشد.
در آن سال شوم، ارفعالملک جلیلی شهردار تبریز بود، همه به فکر برگرداندن آرامش به شهر و بازسازی ویرانهها بودند اما او به چیزی بالاتر از آبادانی میاندیشید.
ارفعالملک میگفت اگر این سیل یک بار در شهر رخ داده، پس دفعات دیگری هم میتواند دامنگیرمان کند. پس راه چاره، بستن مسیر سیل است. آقای شهردار برای رسیدن به هدف خود، دو میلیون بودجه از خزانه طلب کرد، با صرف یک میلیون تومان آن سیلبند ساخت و مسیر ۱۲ کیلومتری میدان چای و قوری چای را عریضتر کرد. با باقی ماندهء بودجه، عمارت ساعت را در میدان ساعت تبریز ساخت که هماکنون یکی از باشکوهترین بناهای دیدنی تبریز به شمار میرود.
زمان: دی ماه هزار و سیصد و نود و هفت
مکان: تبریز، خیابان منصور (شهید بهشتی)
خانهء ارفعالملک جلیلی شهردار باکفایت تبریز، نه تنها به موزه تبدیل نشد، بلکه در در اثر بیکفایتی، سقفش نیز فرو ریخت!
حکایت استانداری که در سوئد تعطیلات عیدش را میگذراند، مردمی که تمام زندگیشان را در سیل از دست میدهند، سکوت معنادار خیلیها، کاسهءگدایی که باز هم به سوی مردم دراز شده است، حکایت پر غصه اما تکراری این روزهای ماست.
با الهام از نوشته، دوست عزیزم لیلا حسین نیا
خانه ارفع الملک