برای تو مینویسم در این شب دل انگیز بهاری
هوالمحبوب
هیچ وقت با کسی تعارف نکن، مخصوصا سر مسائل کاری، نهایت چیزی که در این تعارفها عایدت میشود، جیب بیپول و اعصاب داغان است، برای پول کار کن نه برای وجدانت، در کار معرفت به خرج نده، اجازه نده کسی از معرفتت سواستفاده کند، با کسانی که دوبار بهت بیاحترامی کردهاند، برای بار سوم وارد گفتگو نشو، تمام چیزهایی را که دیگران نقل میکنند باور نکن، آدمها همیشه بخشی از واقعیت را به نفع خودشان تغییر میدهند، قبل از اینکه آدمها با هجده چرخ از رویت رد شوند، روابط بیمارگونهات را تمام کن، به هیچ انسانی بیش از شعورش بها نده، به دیگران احساس خود معشوق پنداری انتقال نده، دیگران اغلب جنبهء محبت صادقانه را ندارند، تصور میکنند تمام کسانی که جویای حالشان هستند، تمام کسانی که مشتاق دیدارشان هستند، تمام کسانی که برایشان هدیه میخرند، عاشق چشم و ابرویشان شده اند، امان از وقتی که سندرم خود معشوق پنداری در آدمهای بیجنبه عود کند، فرقی نمیکند که زشت باشد یا زیبا، فرقی نمیکند که مجازی باشد یا حقیقی، فرقی نمیکند که تو دیده باشیاش یا نه، او تصور میکند توی عاقل و بالغ تمام زندگیت را رها کردهای و برای جلب توجه او توهمهای فانتزی میبافی.
هیچ وقت وارد روابط خصوصیدیگران نشو، حتی اگر طرف خودش دستت را بگیرد و تو را وارد روابط خصوصیاش بکند، همیشه با یک لبخند در یک گوشهء امن بایست و به دیگران که وسط رینگ بوکس در حال مبارزه هستند نگاه کن، لخت شدن و وسط معرکه پریدن همان و ضربه فنی شدن همان.
آدمها اغلب بیمارند، شاید نوع بیماریشان با بقیه فرق داشته باشد، اما هر کس یک بیماری مخصوص به خود دارد. یکی تشنه محبت است، یکی تشنه صحبت با جنس مخالف است، دیگری عاشق و شیفته تنهایی، دیگری به دنبال مخ زنی، یکی خود عالم پندار است، یکی خود ذلیل پندار، یکی دچار عقده حقارت، دیگری دچار سندرم سیندرلا و تازگیها تعداد خود معشوق پندارهایی که روی سیندرلاها را هم سفید کرده اند، مخصوصا در فضای بلاگستان به شدت رو به فزونی است.
با آدمها، تنها وقتی معاشرت کن که نیاز داری، توی هیچ رابطهای غرق نشو، تا حد امکان کسی را دوست نداشته باش، برای کسی جز دایره امنت، هدیه نخر، کسی را بیشتر از خودت دوست نداشته باش، برای کسی وقت نذار مگر اینکه قبلا شایستگیاش را ثابت کرده باشد، خودت را مرکز جهان بدان، انسانها را به دو دستهء خوب یا بد تقسیم نکن، آدمها را در حدی دوست بدار که وقتی قرار شد دوستشان نداشته باشی، هر شب عزا نگیری. حواست باشد که زمانت را، برای چه کسی صرف میکنی، حواست به دقیقهها، به ساعتها، به لحظهها باشد، برای هر کس که دورت خط کشید، یک به جهنم حواله کن و لبخند بزن، برای کسی که دوستت نداشت، زمانی که دوستش داشتی، یک به درک حواله کن و دوباره لبخند بزن، برای تمام آنهایی که قدرت را ندانستند، برای همهء کسانی که سعی کردی بفهمندت ولی آنها فقط خندیدند، دست تکان بده و بعد توی قلبت اعدامشان کن. یک اشتباه را دوبار تکرار نکن، به خانوادهات بیشتر بگو که دوستشان داری، برای دوستان جانی دعا کن، گاهی با خدا آشتی کن تا فکر نکند رابطهات را به طور کلی کات کردهای. گاهی برایش هدیه بخر، گاهی با یک تماس بیپاسخ خوشحالش کن، گاهی با یک شاخه گل غافلگیرش کن، گاهی ببوسش، گاهی بغلش کن، بگذار فکر کند هنوز راه برگشت دارد، بگذار فکر کند هنوز هم تمام قلبت در تسخیر اوست، شاید نظرش راجع به تو تغییر کرد، شاید برگشت و گفت که من هم دوستت دارم، همیشه مهربان باش، حتی وقتی دود از کلهات بیرون میزند، گاهی آندیا را، ماریا، را، ثنا را، بغل کن، بگو که چقدر دوستشان داری، بگو که چقدر خوشحالی که هر وقت در حال انفجاری به دادت میرسند، بگو که چقدر خوشبختی که معلمشان هستی، به ماریا بگو که چایهای نطلبیدهاش چقدر حالت را خوب میکند، گاهی بگذار السا تمام اتاقت را به گند بکشد ولی بخندد، بگذار ایلیا پدر گوشیات را در بیاورد، بگذار مامان برایت کلی غیبت کند، بگذار حرف بزند تا آرام شود، گاهی بیبهانه مهربان باش، گاهی خودت را بغل کن، بگو که چقدر دلت برای خودت تنگ شده بود، گاهی به جای آدمهای رفته، سراغ خودت را بگیر، غصهء خودت را بخور، گاهی هوای دلت را تازه کن. گاهی رها کن، آدمها را تا رها شوی. دوستت دارم بیشتر از آنچه که فکرش را کنی.
+دوستی که مدام داری دیسلایک میکنی ، خواستم بگم، باشه، دیده شدی:)