گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

کارکرد‌های ارتباطی

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۴۹ ب.ظ

هوالمحبوب

من همیشه از حرف زدن لذت می‌برم، زمان‌هایی که حال روحی خوبی ندارم، دوست دارم بنشینم و مدت‌ها با یک نفر حرف بزنم. حرف زدن همان تخلیۀ روانی‌ای است که گمان می‌کنم هر زنی به آن نیاز دارد. اما زمانی که یک دوست غیر هم‌جنس را برای صحبت انتخاب می‌کنم، انتظار دارم که او به همان دقت و ظرافتی حرف‌هایم را بشنود که دوستان هم‌جنسم این کار را به راحتی انجام می‌دهند. شنیدن، تایید کردن و در نهایت ارائۀ راهکار؛ اما در اغلب مواقع سرخورده شده و از ادامۀ صحبت منصرف می‌شوم.

اما بارها دیده‌ام که مردها ترجیح می‌دهند برای تخلیۀ روانی خود، به غار تنهایی پناه می‌برند. سکوت کردن، تکنیکی است که خیلی از مردان به آن توسل می‌جویند. حالا تصور کنید، زن و مردی که در زندگی مشترک خود، به یک بحران رسیده‌اند. زن می‌خواهد با تمام وجود با همسرش حرف بزند، بر سرش فریاد بزند، سرزنشش کند، در نهایت در آغوش او آرام شود، اما در مقابل مرد ترجیح می‌دهد مدتی خلوت کند، سیگارش را بردارد و به کنجی بخزد، مدتی پیاده روی کند، یا در سکوت رانندگی کند.

جان گاتمن در این باره تمثیل خوبی را به کار می‌برد او می‌گوید: «مردها مثل کسی می‌مانند که بدون آموزش شنا او را به داخل آب انداخته‌ باشند. یک مرد عادی از شنا کردن در هیجاناتی که یک زن هر روز در آن غوطه می‌خورد واهمه دارد.»

زن‌ها احساسات خود را به راحتی بروز می‌دهند، راحت گریه می‌کنند، ابراز دلتنگی می‌کنند اما اغلب مردها برای بیان این مسائل با سختی مواجه هستند. چرا که از ابتدا به آنها گفته شده است که مرد که احساساتی نمی‌شود، مرد که گریه نمی‌کند.

در اغلب روابط عاطفی، مدیریت هیجانات بر عهدۀ زن‌هاست. آنها بهتر از مردان می‌توانند فضای هیجانی روابط را تغییر دهند و بیش از مردها مسائل را پیش می‌کشند. ما مردها را برای مواجهه با تلاطم‌های هیجانی آموزش نمی‌دهیم.

مرد‌ها ظاهرا به اندازۀ زن‌ها نیاز به برقراری ارتباط ندارند، تا زمانی که سکوت و عقب‌نشینی آنها موجب تنهایی طولانی مدت نشود، ترجیح می‌دهند به آن ادامه دهند.

اما به نظر شما چطور می‌شود در یک رابطۀ دوستی، با دوستان غیر هم جنس موفق بود؟ چطور می‌شود با این‌همه اختلاف فاحش یک زندگی نرمال، با ثبات و عاشقانه تشکیل داد؟

  • ۹۸/۰۳/۲۳
  • نسرین

از دغدغه هایم

نظرات  (۱۵)

خب این به یه نوعی دست خود مردها هم نیست و به ذاتشون برمیگرده و توی وجودشونه و فکر میکنم علت اینکه کسی این آموزش رو به کسی نداده بخاطر ذاتی بودن این رفتاره البته شاید بشه با آموزش یخورده تغییر بوجود آورد
مثل اینه که شما عادت داری با یه غذای کامل سیر بشی ولی یکی به شما هی آموزش بده که با ساندویچ خودت رو سیر کنی نتیجه این میشه کامل سیر نمیشی
پاسخ:
بله بخشیش به ذات، یا به نوعی فیزیولوژی برگرده، اما تربیت هم بسیار مهمه، اینکه تاکید می‌کنیم از بچگی دختر و پسر رو جدا نکنیم، یه سری رفتارها رو قالب نکنیم بهشون. آزادی عمل و آزادی فکر بدیم.
اگر دوستان استقبال کنن، در پست بعدی به راهکار می‌پردازم. 
من فکر می کنم ذاتیه نسرین جان
بستگی داره
گاهی وقت ها من دوست دارم حرف بزنم
گاهی وقت ها وقتی که واقعا درد واقعیه واقعا دوست دارم قدم بزنم ..
دوس دارم فکر کنم .. خلوت کنم
بسته به شرایط داره
البته تازگی ها وقتی غمگین میشم سعی می کنم پادکست ضبط کنم یا پست وبلاگ بنویسم یا یه کدی بزنم و چیزی .
پاسخ:
دقیقا ذاتیه
البته استثنا همیشه هست 
ممکنه کسایی باشن که از گفتگو استقبال کنن
یا زن‌هایی که سکوت رو ترجیح بدن. 
کاش همیشه وقتی حرف لازمیم، کسی باشه
نه کاش هیچ وقت وقتی کسی رو لازم داریم هیچ وقت نباشه
چون امان از عادت ....
پاسخ:
قرار نیست به هرکی از راه رسید عادت کنیم که
از اونجایی که من مردم(منظورم از نظر تیپ رفتار) راه حلی ندارم براش😑
پاسخ:
عه چرا؟ یعنی ترجیح می‌دی سکوت کنی جای حرف زدن؟ 
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • من به عنوان کسی که تنها مردی که از نزدیک تا حدودی شناخته پدرش هست، نظری ندارم!
    پاسخ:
    خب پدر هم شامل همین دسته‌بندی میشن :)

    خب من نظری دربارۀ روابط عاطفیش ندارم. ولی دربارۀ سؤالی که پرسیدی:
    بستگی به دو طرف، نوع اون رابطه و عمقش داره به نظرم. هرکسی برای خودش یک محدودۀ مشخصی داره که نوع دوستی‌هاش رو توی اون محدوده تنظیم می‌کنه. بعضی از دوستی‌ها با هدف خاصی دنبال میشه. مثلاً من دوستانی دارم که سطح روابطمون اگرچه دوستانه است، ولی فقط شامل کلاس‌های درس میشه. یا دوستانی دارم که سطح روابطمون مربوط به روزهایی میشه که کوه میرم. خارج از این دو محیط کمتر باهاشون روبرو میشم. درسته که اگر روبرو بشم باز احترامی که بینمون هست پابرجاست، ولی خب وسط خیابون طبیعتاً شکل رفتارها متفاوته. 
    این در رابطه با زندگی فیزیکیه. وقتی صحبت از روابط اجتماعی غیرفیزیکی هم بشه، باز به همین شکله فکر می‌کنم. باز یه درجه بندی برای روابط دوستانه هست. طبیعیه که پیش یه نفر راحت باشی. پیش یه نفر نباشی. یه سری حرفا رو بشه به کسی بزنی و یه سری رو نه. قرار نیست همه در یک سطح قرار بگیرن. همه اینایی که گفتن البته فارغ از جنس مرد یا زن بودنه. چون صحبت از رابطۀ دوستانه بود و نه عاطفی.
    پاسخ:
    بحثم در روابط دوستانه، اتفاقا روابط غیر عاطفی بود، روابطی که هممون به انحای مختلف تجربه می‌کنیم در محیط هایی که رفت و آمد داریم، کلاس‌ها، گروه‌ها و..... آدم طبیعتا با کسی درددل می‌کنه که روابطش صمیمی باشه با یه دوستی که فقط باهاش هم گروهی یا همکلاسی این صحبت‌ها پیش نمیاد.
    اما بحث اصلی من مانور دادن روی تفاوت های زن و مرده، چون میخوام در پست بعدی به نحوه‌ی بهبود روابط بپردازم. طبیعیه که هممون بالاخره یه جایی نیاز پیدا می کنیم که وارد سطح روابط صمیمانه و عاطفی بشیم یا اصلا بتونیم روابط مسالمت آمیزی با غیر هم جنس هامون داشته باشیم. 
    آره ترجیح میدم سکوت کنم قدم بزنم یا بنویسم...

    پاسخ:
    جالبه، توام یه استثنایی که باید بررسی بشی😍
    البته گاهی منم دوست دارم اینجوری رفتار کنم. 
    یه زمان‌هایی طبیعیه کاملا
  • آسـوکـآ آآ
  • نمیدونم واقعا کدوم رفتار درسته... 
    اما قبول دارم ماها غرق در احساساتی هستیم که شاید مردها یک در هزار بهمون نداشته باشن...
    پاسخ:
    رفتار هر دو گروه درسته، چون بر اساس فیزیولوژیک خودشون رفتار می‌کنن چیزی که مهمه به تعادل رسوندن این روابطه، جوری که بشه اسمش رو گذاشت دوستی یا زندگی مشترک. تو پست بعدی بهش می‌پردازم. 
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • خب بابای من تا خودش نخواد که حرف نمیزنه این از این!
    ولی شنونده خوبی هست معمولا. بادقت هم گوش میکنه. خوب هم نظر میده و خب معمولا برای منی که توی خونه کم حرف محسوب می‌شم، روابط پدر و دختریمون رو بابام مدیریت می‌کنم و نمی‌گذاره سقوط کنه:-) تازه اختلاف سنی من و بابام بیشتر از ۴۰ سال هست واسه همین نمیشه ازش الگوبرداری کرد فکر کنمD:
    یکی از دوستام هست هربار که می‌شینیم حرف بزنیم میگه ما که برادر هم نداریم توی روابط‌مون و کنش و واکنش‌هایی که باید داشته باشیم، خیلی وقت‌ها به چه کنم چه کنم میفتیم:/
    پاسخ:
    قبول دارم شاید چنین چیزی که تو پست مد نظر من بود، تو روابط پدر دختری نشه پیاده کرد. اونم با چهل سال اختلاف، منم 43 سال با پدرم اختلاف دارم البته. به نظرم داشتن برادر خیلی تأثیری نداره، داشتن برادر خوب و همراه موثره:) ان شالله که از راه‌های دیگری اطلاعات جامع راجع به این روابط پیدا کنی. چون به نظرم خیلی مهمه شناخت حاصل کنیم. 
  • حـ . آرمان (استاد بزرگ)
  • چقدر خوب نوشتید...
    به نظرم با تفکر در همین متن میشه به جواب رسید
    بالاخره از قدیم گفتن ۵۰ درصد جواب تو خود سوال نهفته است
    پاسخ:
    ممنونم
    شما به چه جوابی رسیدین؟ 
    راجع‌به دوست نه ولی راجع‌به زندگی خب به نظرم شناختن این اخلاقیات و تلاش برای درک کردنش مهم‌ترین مسئله است! مثلا اینکه تو شرایط بحران یا عصبانیت یا غم و ... که مرد نیاز داره تنها باشه زن درک کنه که مرد توی این شرایط خلوت براش بهتره و به طبع مرد وقتی آروم‌ شد بیاد و حرف‌های زن رو بشنوه یا حتی گاهی از اون خلوته بزنه تا آدم کنارش کمتر آزار ببینه؛ یعنی به نوعی کنار اومدن با خصوصیات رفتاری آدم میتونه راه‌حل باشه.
    با اون قسمت مرد که گریه نمیکنه هم؛ با عرض پوزش منم از اون‌هام که به همسر یا پسر یا دا اشم حتما میگم مرد که گریه نمیکنه! چون کلا از گریه‌ی مرد بدم میاد! :|
    پاسخ:
    مسئله اینه که توی همون شرایط که زن نیاز داره حرف بزنه
    مرد ترجیح میده فرار کنه
    این درک نکردنه مشکل ماست.
    چرا؟ مگه مرد احساس نداره؟
    اتفاقا به نظرم اگر مردی احساسش رو بروز بده راحت تر میشه درکش کرد. 
    هرچند که برام سخته کسی که دوسش دارم مقابلم گریه کنه. 
    مثلا وقتی گریه‌ی بابام همین چند روز پیش دیدم خیلی به هم ریختم
    سلام نسرین خانم!
    فکر میکنم به عنوان یک مرد در چنین مسئله ای هم باید سکوت کرد و بذاریم ببینیم خانمهای دیگه نظرشون درمورد آقایون در رابطه با این موضوع چیه.
    دو تا بسته پیش رومون داریم. یکیش در رابطه ی دوستانه است و دیگری در رابطه با زندگی زناشوییه. 
    رابطه ی دوستی برای چی برقرار شده، برای تخلیه هیجاناتِ مختلفِ جوانی یا نوجوانی. خوب حتما در چنین موردی هر دو به مشکل بر میخورن اگر مرد بخواد سکوت کنه و در  غار خودش چُباتمه بزنه.
    اصلا اساس و دلیل این نوع رابطه حرف زدنه. انرژی داشتنه. بروز احساساته.
    نه اینکه بخوام بگم در زندگی زناشویی نیست. اتفاق بیشتر هم هست اما در زندگی زناشویی ما وقت داریم که به هم وقت بدیم برای تنهایی.  اما در رابطه ی دوستی وقتمون اندکه. خیلی هم اندک. توقع ها به یک شکل و رنگ دیگه ست. ولی برعکس در زندگی زناشویی، میتونیم به هم فرصت بدیم که ریکاوری بشیم. کتابهای خیلی خیلی خیلی زیاد در ا ین مورد نوشته شده که مهمترین و معروف ترینشون همون کتاب مردان مریخی و زنان ونوسیه. اتفاقا خیلی هم به این مسئله اشاره داره. این از کجا نشأت میگیره رو حضور ذهن ندارم ولی تو اون کتاب اومده.  مردها (یا لااقل مردهایی که خودم میشناسم) بعد از تمام هیجاناتِ کاریِ بیرون از خانه، واقعا به آرامش نیاز دارن. حالا آرامش نه به معنیِ سکوتِ محض. به این معنی که به چیزی غیر از اونی که تو ذهن خودشونه، فکر نکنن.حالا هرکس به یه شکلی. مثلا خود من عاشق فوتبال دیدنم. چون اصلا لازم نیست تمرکز کنم روش. و شکل و شمایل نشستنم مقابل تلویزیون هم یه جوریه که انگار تو اوج هیجانم و الان کسی نباید تمرکزمو به هم بزنه . ولی در واقعیت من اصلا اونجا نیستم. غرقِ افکار خودمم. 
    ولی همسرم تو اوجِ یه فیلم داستانیِ هیجان انگیز هم دوست داره درمورد احساساتش و یا اتفاقات روزش حرف بزنه. گناه داره خوب. از صبح درو دیوارو میبینه و شب که میرم خونه یه مجسمه. :))
    فکر کنم نفهمیدم از کدوم شاخه شروع کردم و به کدوم شاخه ختمش کردم. تمرکزم یه جای دیگه بودD:

    اما جوابت: به نظرم زندگی نرمال همینه. بیانِ احساسات، یک نیازه. اما هر نیازی، نیاز نیست. فکر میکنیم نیازه. (چی شـد؟)
    پاسخ:
    سلام آقا مهدی.

    روابط دوستانه، خیلی برام ملاک نبود، بیشتر به شکل یه مقدمه بهش پرداختم که بتونم به بحث اصلی برسم، چون تجربۀ زندگی متاهلی رو ندارم و نمی‌تونستم از اون بعد به قضیه نگاه کنم.
    موافقم باهاتون تا حدودی، اما نکته‌ای که هست اینه که در مواقعی که اختلافی، پیش میاد بین زن و مرد، اغلب زن‌ها حالتی به خودشون می‌گیرن که مردها رو وادار به فرار یا سکوت می‌کنه.
    خیلی دیدم اینو که زن می‌خواد حرف بزنه راجع به یه مسئلۀ مهم و مرد گوش نمی‌ده. یا میره بیرون یا سرش تو گوشی و تی وی هست.
    دربارۀ کتابی که بهش اشاره کردین باید بگم که روان‌شناس‌ها خیلی قبولش ندارن یه جوری شبیه کتاب‌های زرد روان‌شناسیه:)
    این تعامل بالاخره باید شکل بگیره دیگه نه؟
    مسئلۀ اصلی اینه.
    حالا تو پست بعدی به راهکارش هم خواهم پرداخت.
    مرسی از کامنت جامع و کامل‌تون:)



  • آرمین جی اف ایکس
  • زیباست، پیش ما هم بیاین
    پاسخ:
    شمام خیلی زیبایین، هیچ می‌دونستین؟ :|
    سلام
    این تفاوت های زنان و مردان بخشی ذاتی و فیزیولوژیکی و روان شناختی و بخشی اکتسابی و تحت تاثیر محیط قرار داره، مردانی هستند که شاعرانه با زن سخن می گویند، عاشقانه رفتار می کنند، شنونده خوبی برای حرف های بسیارند، و تمام سعی خود را می کنند برای جلب رضایت زنی که دوستش دارند. اما در مقابل مردانی هستند با برخوردی سرد، کمتر از آنها می شنویم که بگویند دوستت دارم، کمتر شعر می خوانند یا اصلا نمی خوانند، اما آنها هم تمام سعی خود را می کنند برای جلب رضایت زنی که دوستش دارند. روش ها متفاوت است، چرا که انسان ها متفاوت اند، و این تفاوت بخشی ذاتی و بخشی اکتسابی دارد. میزان تحصیل و سواد، محیط خانواده، محل زندگی، محل کار و ... همگی در شکل گیری شخصیت و هویت یک مرد تاثیر زیادی دارد. به همه این ویژگی ها استثنائات رو هم باید اضافه کنیم، که در بطن سیاهی هستند مردانی که سپید می اندیشند..
    آموزش در سطح مدارس و دانشگاه هم به تربیت مردانی با درک بیشتری نسبت زنان اهمیت زیادی داره، در کل آموزش چیز خوبیه، آموزش صحیح البته :)
    یک نکته: درک همین تفاوت ها و اجازه دادن به بروز رفتارهای ذاتی هم به ایجاد یک زندگی آرام و به دور از تنش کمک میکنه؛ گاهی مرد باید سنگ صبور خوبی باشه و در مقابل بعضی کم تحملی های زن با آرامش رفتار کنه، و گاهی زن به مرد اجازه بده تا در غار تنهایی خودش کمی خلوت کنه...
    نکته دیگر: دلیل سکوت مردها ترس از قضاوت زن هاست، و زن ها در این مورد سخت قضاوت میکنند و به این سکوت دامن می زنند...
    پوزش از به درازا کشیدن سخن.
    پاسخ:
    سلام
    مرسی از کامنت مفصل‌تون. من که استقبال می‌کنم از خواننده‌های دقیق.
    دقیقا بحث سر همینه. این مشکل ینیست که بگیم ما در ایران باهاش مواجه هستیم، حتی در فرهنگی متفاوت مثل آمریکا هم یک وران‌شناس صاحب سبک، به این مسئله اشاره می‌کنه
    چیزی که منو وا داشت که این مطلب رو بنویسم، تحقی قهست که دارم روش کار می‌کنم، توی کتاب‌های مختلفی که دارم می‌خونم برای حل معضلات زناشویی راهکارهای خیلی عملی‌ای ارائه شده.
    میشه براش زمان اختصاص داد و با راهکارهایی که داده، امیدوار بود که مشکلات حل بشه.
    و شاید دلیل سکوت مردها اینه که زن‌ها اغلب حرف‌شون رو با انتقاد تند شروع می‌کنن.
    مردها مجبور میشن همیشه گاردشون رو بسته نگه دارن.

  • قاسم صفایی نژاد
  • یه سوال دیگه از خودتون بپرسید؟ چرا باید شبیه هم باشند؟ اگه مردها هم مثل زنها در تلاطمات احساسی زندگی، هیجانی می‌شدند، اونوقت چه کسی لنگرگاه باشد برای روزهایی که به آرامش نیاز هست؟
    مرد و زن نیاز نیست شبیه هم باشن، نیاز هست که مکمل هم باشن.
    چون در کامنت‌ها خوندم که نوشتید تجربه تاهل ندارید، عرض می‌کنم خدمتتون:
    در تاهل، زن و شوهر به جای اینکه سعی کنند شبیه هم بشن، باید سعی کنند همدیگه رو درک کنند. اونوقت هست که میتونن مکمل خوبی برای هم بشن. مرد باید درک کنه که همسرش چقدر الان دچار تلاطم روحی هست و چه زمانی به تایید نیاز داره و چه زمانی به شنیدن و چه زمانی به آرامش و زن هم باید درک کنه شوهرش چه زمانی به غار تنهایی خودش نیاز داره و چه زمانی به هم‌صحبتی و هیجان.
    پاسخ:
    آیا من گفتم باید شبیه هم باشن؟
    طبیعتا نیاز نیست شبیه هم باشن، سوال من دربارۀ نحوۀ حل تعارضات بین زن و مرده.
    زمانی که مرد فرار می‌کنه یا سکوت می‌کنه
    و زن دوست داره که با حرف زدن مشکل رو حل کنه.
    دقیقا صحبت پیرامون همین چگونگی رسیدن به درک متقابله، اینکه چطور دو دنیای متفاوت از نظر زیستی، در کنار هم به تعالی می‌رسن.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">