گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

خودمون رو باور کنیم

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۴:۳۴ ب.ظ

هوالمحبوب

داشتم راجع به یک سری مفهوم در روان‌شناسی تحقیق می‌کردم که رسیدم به بحث خودباوری و عزت نفس. تا جایی که یادم میاد همیشه خودم رو انسانی تصور کردم که اعتماد به نفس کافی رو داره و تلاش نمی‌کنه با جلب توجه دیگران، ارزش پیدا کنه. اما انگار عزت نفس یه چیزی فراتر از اعتماد به نفسه.

حس عزت نفس یعنی انسان خودش رو سزاوار بدونه. عزت نفس، یعنی من خودم رو شایستۀ هر چیز مطلوبی می‌دونم، چون خودم رو با تمام کمبود‌ها و نقص‌ها دوست دارم. خود‌کم‌بینی، نقطۀ مقابل عزت نفسه. کسانی که دچار خود‌کم‌بینی هستند، اغلب خودشون رو دست کم می‌گیرن و شایستگی‌های خودشون رو باور ندارن، همیشه حس می‌کنن خودشون و هر چیزی که به نحوی به اونها پیوند خورد، کم ارزش‌تر از دیگرانه. عزت نفس انسان رو با خودش مواجه میکند و زمانی که فرد فاقد عزت نفسه، زخم‌های زندگیش التیام پیدا نمی‌کنه. اما زمانی که فرد شروع می‌کنه به باور کردن خودش و کم‌کم دوست داشتن خودش رو آغاز می‌کنه، ارتباطش با خودش و پیرامونش بهبود پیدا می‌کنه.

اعتماد به نفس هم تلقی‌های مختلفی در اذهان مردم داره. اغلب مردم تصور می‌کنن که داشتن قدرت بیان بالا، سهولت در برقراری ارتباط یا به راحتی در جمع صحبت کردن مصداق داشتن اعتماد به نفسه. در حالی که داشتن این ویژگی‌ها لزوما نشانگر اعتماد به نفس بالا نیست. اعتماد به نفس یعنی فرد قادر باشه در کنار مهارت‌هایی که داره، به یک حوزۀ جدید و ناشناخته ورود پیدا کنه که هیچ مهارتی در اون نداره. وارد شدن به این حوزۀ جدید حتی با وجود ترس و دلهره، می‌تونه اعتماد به نفس قلمداد بشه. اعتماد به نفس افراد در ارتباط اونها با دیگران شکل می‌گیره و شناخته می‌شه. کنش‌های روانی افراد  لزوما همان معنای ظاهری را منعکس نمی‌کنن. گاهی افراد به خاطر اضطراب و دلهرۀ درونی، به پرگویی روی میارن که روی ترس‌های خودشون سرپوش بذارن. یا به دلیل نقص‌های شخصیتی، اعم از خود‌کم‌بینی، عقدۀ حقارت و.... تظاهر به خود‌شیفتگی می‌کنن. افرادی که به خودشیفتگی روی میارن در بسیاری از موارد، از یک خود‌کم‌بینی حاد رنج می‌برن. رفتار اونا در واقع یک مکانیزم دفاعی در برابر ضعف شخصیتی‌شون به حساب میاد.

اینکه بقیه آدم رو شایستۀ کسب یک جایگاهی می‌دونن، یعنی با توجه به شناختی که ازت دارن باور دارن که تو از پس این کار برمیای، یا برای اون جایگاه مناسبی، ولی متاسفانه من اغلب دیرتر از بقیه خودم رو باور می‌کنم. من هیچ وقت توی نوشتن خودم رو دارای جایگاه خاصی تصور نکردم، خودم رو نویسنده ندونستم و هیچ وقت بدون استرس نگفتم که معلمم. اما کم‌کم دارم به این نتیجه می‌رسم که این روش خیلی هم خوب نیست. یعنی نشونۀ خوبی نیست. باید خودم رو همونی که هستم نشون بدم نه کمتر و نه بیشتر. این می‌تونه در ارتباط‌های آدم با بقیه هم اثرگذار باشه. یکی از دلایلی که بعد از دفاع، هیچ وقت به فکر کنکور دکتری نیوفتادم این بود که سواد خودم رو در سطح دکتری نمی‌دونم. فکر می‌کنم ادبیات اونقدر وسیعه که اشراف پیدا کردن به یکی از حوزه‌هاش هم چندین سال طول می‌کشه. مخصوصا توی این دوره زمونه که هر کس با هر مدرک تحصیلی داره راجع به ادبیات نظر میده و خودش رو متخصص می‌دونه.

القصه برای شباهنگ‌مون هم که امروز مصاحبۀ دکتر داره دعا می‌کنیم که رو سفید باشه و نتیجۀ زحماتش رو بگیره و با خبر خوش قبولی‌اش خوشحال‌مون کنه.

  • ۹۸/۰۴/۰۲
  • نسرین

از دغدغه هایم

نظرات  (۱۶)

  • دچارِ فیش‌نگار
  • با این تعریف منم اعتماد به نفس زیادی ندارم :)
    پاسخ:
    شاید....
    نمی‌شه گفت :)
    شباهنگ موفق باشی :))))
    برات دعا میکنم :*
    .
    .
    .
    برای من سخته که خودم رو باور کنم ، من سالهاست که کسی رو باور کردم که دیگران منو با اون مشخصه تعریف کردن . یعنی نمی دونم واقعا چه جوری هستم یا اینکه کی هستم . من فقط کسی که طبق اون  تعریف شدم رو دارم اجرا میکنم .. و باید بگم خسته ام ، خسته ..
    پاسخ:
    ممنونم ان شالله که موفق باشه

    به نظرم هیچ وقت دیر نیست برای اینکه برای شناخت خود واقعیت تلاش کنی


    درود بر تو 
    درود بر شباهنگ
    و درود بر عزت نفست. بکشش بالا
    پاسخ:
    درود بر شما:)

    چشم سعی خودم رو می‌کنم :)
  • مریــــ ـــــم
  • مشکل از اونجا شروع میشه که علاوه برنداشتن عزت نفس دست به خوداحقیری هم میزنم!
    پاسخ:
    دقیقا دقیقا🤦
  • 🦉 شباهنگ
  • الان دارم از اصفهان برمی‌گردم و نتم قطع و وصلی داره
    تا قطع نشده تشکر کنم از تو و دوستان،
    و بگم شدیداً باهات موافقم. من تو این چند سال دوران تحصیلی و کاری جزو اینایی بودم که هر جا تخصصشو نداشتم و بلد نبودم گفتم بلد نیستم و نمی‌دونم و هر جا هم بلد بودم از جون مایه گذاشتم. الانم اگه قدم تو این وادی گذاشتم دلیلش اینه که فکر می‌کنم حرفی برای گفتن دارم واقعاً
    پاسخ:
    خواهش میکنم گلم ان شالله با خبرای خوش برگردی.
    تو قطعا یکی از کسایی هستی که به جرات می‌تونم بگم شایسته‌ی جایگاهی که میخوای کسب کنی هستی
  • دچارِ فیش‌نگار
  • عه منظورت شباهنگ بلاگر بود؟
    توی متن که دیدم فکر کردم یکی از فامیلاتون رو میگی! :)

    با آرزوی موفقیت برای شباهنگ گرامی
    پاسخ:
    بله

    خب فامیل من چرا باید اسمش شباهنگ باشه آخه ؟؟ :))

    ممنونم
  • حمید آبان
  • عزت نفس، اعتماد به نفس، چه مرزهای باریکی بین این تعاریف وجود داره...!
    اما اظهار به ندانستن موضوعی یا بلد نبودن کاری، به نظر من همیشه خود کم بینی به حساب نمیاد، ما در حقیقت با این کار داریم صادقانه رفتار می کنیم و از تزویر فاصله می گیریم. اما تناقضی که در مقابل حرفم وجود داره اینه که می بینیم آدم های موفقی که بدون دانش وارد کار و حرفه ای شدن و بعدها به موفقیت هم رسیدن، اما همیشه هم اینطور نبوده و ما شاهد حضور آدم های نالایق در جایگاه های مهم هم بودیم!
    اعتماد به نفس در کنار دانش و آگاهی به نظرم خوبه، که با توجه به شناختی که من از شما پیدا کردم در این مدت، من درون شما نویسنده خاموشی می بینم که فقط به یک جرقه نیاز داره تا بیدار بشه و دنیا رو از حضور کلماتش زیباتر کنه، اینم یک جمله صادقانه برای بیدار کردن اعتماد به نفس شما :) به دور از تعارف و تکلف :)
    + برای شباهنگ خانم آرزوی موفقیت دارم و مطمئنم یکی از زبان شناسان تاثیرگذار این مرز و بوم خواهند بود :) (زبان شناس بودن دیگه، اشتباه که نمیکنم؟!) 
    + مرسی که چراغ اینجا هنوز روشن و پر فروغه :)
    پاسخ:
    نه اظهار به ندانستن منظورم نیست، بیشتر منظورم دست کم گرفتن خودمونه.
    اتفاقا یه روایتی هست که میگه اظهار به ندانستن در صورتی که بهش واقفی یه نوعی از تزویره :)
    چون الکی داری شکسته نفسی می‌کنی
    خب بدون دانش وارد کار یشدن ور قبول ندارم اما بدون تجربه رو چرا
    آدم ها ممکنه دانش یک کاری رو داشته باشن اما تجربه اش رو نه
    باید فرصت تجربه کردن رو بهشون داد
    اتفاقا اغلب نویسنده‌های کله گندۀ شهرمون هم همین رو میگن ولی متاسفانه من جدی نمیگیرم استعدادم ور
    خیلی تنبلم در این مورد و قبول دارم. اگر مرارت بکشم و به خودم سختی بدم می‌تونم چیزی که درونم شعله‌وره، واقعا آشکارش کنم.
    ممنونم از اظهار لطف صادقانه‌تون :)
    +زبان شناسی نیست ولی گمونم :)
    +خواهش میکنم :)
    با این تعاریف من اعتماد به سقف رو هم رد کردم.
    دائم دنبال موضوعات جدید هستم و یه حس سیری ناپذیر برای تجربه چیزایی که بلد نیستم دارم.
    نفت خوندم ولی توی همه چی سرک میکشم.
    پاسخ:
    حالا دقیقا از این شاخه به اون شاخه پریدن مصداق داشتن اعتماد به نفس نیست لزوما :)
    اما اگر تجربه‌های جدید برای آدم مفید باشه و جذاب قطعا نشونۀ خوبیه.
    چقدر خوب موفق باشید:)
    راستش نظر دیگران کمترین اهمیت روی توی زندگی و تصمیماتم داره. برداشتشون هم برام خیلی مهم نیست. مهم واقعیته :)
    پاسخ:
    من نمی‌تونم بگم اصلا و ابدا تاثیری نداره چون در خیلی موارد از تجربه و درایت دیگران استفاده کردم و شاید اگر این مشورت گرفتن ها نبود اشتباه می‌رفتم.
    ولی خب در نهایت این خود فرده که باید برای خودش تصمیم بگیره.
    و چقدر قشنگه داشتنه عزت نفس....
    لامصب خیلی خوبه بودنش و نبودنش واقعا اذیت کننده س بخصوص واسه اونیکه یه زمانی طعم داشتنشو چشیده ولی خب بنا به دلایلی از دستش داده
    پاسخ:
    هم قشنگه و هم حیاتی

    باید سعی کنیم همیشه حفظش کنیم حتی اگر تحت فشار باشیم.
    نسرین میدونی یکی از رویاهام اینه که یه کلاسی چیزی باشه و با هم درباره ی ادبیات_این عشق بی نهایت_ حرف کنیم :)

    اگه صفحه ای تو گودریدز داری کاش یه اطلاعی ازش بهم بدی برم ریویوهاتو بخونم و کیف کنم و لازم دونستم کامنت مخالفمم بذارم :)
    پاسخ:
    تو همینجا هم می‌تونی کامنت مخالف بذاری من خوشحال میشم :)
    نه صفحه‌ای ندارم، یعنی یه بار ساختم ولی بعدها رمز رو یادم رفت و دیگه نرفتم سراغش:) 
  • محمود بنائی
  • خب همیشه هم اشتباه فکر نمی کنیم و گاهی واقعا برای رفتن به مرحله بعد چه ارشد، چه دکترا، چه هرکار دیگه ای، کمی ضعف داریم و کاملا طبیعیه، حالا باید ببینیم انگیزه مون واسه اون قدم بعدی چیه و چقدره! اونوقت شاید اون عزت نفس به کار بیاد. 
    من هم واسه خیلی کارها همچین فکری میکنم ولی بنظرم ما خودمون و قابلیت ها و توانایی هامون را بهتر از هرکس دیگه ای میشناسیم. 

    پاسخ:
    منم نگفتم همیشه اشتباه می‌کنیم:)
    می‌دونی بیشتر آدم‌ها به این مسائل فکر نمی‌کنن 
    یعنی به این فکر نمی‌کنند که برای جایگاهی که دارن براش میجنگند مناسبند یا نه، این بیشتر اذیتم می‌کنه. 
    ولی درمورد بخش آخر کامنتت باید بگم که درباره من برعکسه، من اغلب جوابم منفیه درباره پیشنهاد های همکاری ولی در نهایت مجالم می‌کنن که از پسش برمیای و در اغلب مواردم موفق میشم تو کارم. 
    یعنی اونقدری که مدیرام منو باور دارن خودم ندارم:) 
  • محمود بنائی
  • خب منم همیشه میگم، من بوکسوریم که بیرون رینگ شاید پاهاش بلرزه ولی توی رینگ همه را میزنه و تا پای جون میجنگه. 
    پاسخ:
    خیلی هم خوب💪💪💪
    بله سعی رو که باس بکنیم اینکه واضح و مبرهن ه، اما خب لزوما شرایط همیشه قابل پیش بینی (و گاها کنترل) نیس
    پاسخ:
    ببین من منظورم مبارزه است
    مبارزه با شرایطی که داره عزت نفس آدم رو می‌کُشه 
    منم اعتماد به نفس و اینا ندارم ...
    نه حسابدارم نه مهندسم نه نویسنده ...
    پاسخ:
    خب برای کسب کردنش چه کارهایی کردی؟
    جمله دومت رو نشنیده می‌گیرم 
    چون هم نویسنده‌ای و هم خیلی عشقی
    کارت هم که خوبه حتما
    فعلا فقط سعی کردم خودمو دوست داشته باشم 😊 و اینکه سعی میکنم خودمو مقایسه نکنم که خیلی هم موفق نمیشم🤐
    پاسخ:
    برای شروع خوبه
    مقایسه اصلا نکن
    چون هر کس ویژگی‌های خاص خودش رو داره

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">