گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

هوالمحبوب

 

مغزم داره می‌ترکه، حقیقتا داره می‌ترکه و این وسط مدام گریز می‌زنم به چیزهایی که حالم رو باهاشون خوب کنم. فیلم و موسیقی و کتاب. البته هیچ تمرکزی بر هیچ کدوم ندارم جز موسیقی. ساده‌ترین متن‌ها رو هم چند بار می‌خونم تا متوجه بشم. چون مغزم درگیر یه جای دیگه است. فیلم که می‌بینم هی دارم عقب جلو می‌کنم بفهمم چی شد. می‌خواد بیگ بنگ باشه با یه سری شوخی سطحی، یا یه فیلم فلسفی. مغزم قدرت تجزیه و تحلیلش رو از دست داده، همین سریال گاندو رو که نگاه می‌کنم فقط متمرکزم روی سوتی گرفتن، عملا هیچ لذتی از هیچی نمی‌برم.  تنها  چیزی که می‌تونه یکم آرومم کنه، موسیقیه. اونم نه در حد شجریان!

چیزی که بشه باهاش شلنگ تخته انداخت و حرکات ناموزون انجام داد و کمی تخلیه شد. عصر چند تا ترک از اندی رو پلی کردم و با نون جان وسط پذیرایی شروع کردیم به رقصیدن. چند دقیقه بعد مامان هم بهمون ملحق شده، بعد که یادش افتاده فردا وفاته، بر سر زنان و ذکر گویان در رفته که شمام برای آهنگ باز کردن وقت پیدا کردین:)

نشستم لب پنجره و چشم دوختم به همسایۀ رو به رویی که داره با پنجره ور می‌ره. برگشتم سمت نون جان، میگم یادش بخیر، مهناز که بود، چقدر از این برنامه‌های شلنگ تخته انداختن داشتیم. چهارتایی می‌زدیم و می‌رقصیدیم و شارژ می‌شدیم. مهناز یه عادتی که داشت این بود که می‌نشست لب پنجره و با صدای بلند هوهو می‌کرد و جوری دست می‌زد و جیغ می‌کشید که هر بار بعد رفتن‌شون همسایه‌ها فکر می‌کردن عقدکنون مریمه!

نون جان می‌خنده و آه می‌کشه. میگه چقدر ذوق داشتیم برای عروسی مریم، آخرش نه مهناز بود که ببینه و نه من. برگشتم سمتش و گفتم و منم که بودم انگار نبودم. یه جوری غم‌انگیز تمومش می‌کنیم که انگار نه انگار با اندی همیشه حالمون خوب بود. دارم یه فلش پر می‌کنم از اندی و ستار و ابی و هر کسی که میشه با آهنگاش قر داد، می‌خوام از فردا بشینم لب پنجره و اونقدر جیغ و داد راه بندازم و از ته دل شادی کنم که همسایه‌ها خیال کنن دوباره تو خونمون عروسیه. جونی برای شادی کردن ندارم ولی باید زورم رو بزنم که به خاطر نون جان و مامان هم که شده، شادی رو برگردونم به خونه.

 

  • ۹۸/۰۴/۰۷
  • نسرین

من و دوست داشتنی هایم

نظرات  (۹)

  • حمید آبان
  • تظاهر به شادی به تلقین شادی کمک میکنه، گاهی باید ادا در بیاریم تا هورمون های مسئول احساسات خوب گول بخورن و بیشتر ترشح بشن :)
    رقصیدن در کنار سلامت جسمی، به بهتر شدن روح و روان آدم هم کمک می‌کنه :)
    براتون آرامش واقعی و شادی های پر دلیل آرزومندم :)
    پاسخ:
    باید با خنده‌های الکی مغزمون رو گول بزنیم:)
    دقیقا هدف بیشتر حال روح و روان رو خوب کردنه:)
    ممنونم منم همینا رو برای شما آرزو می‌کنم 
    اینروزا همه اش به خودم تلقین میکنم که ساختن حال خوب دست خودمونه و هی زور میزنم.
    فکر خوبیه عروسی بیار خونه اتون :)
    یه پیشنهاد عروس شدنی، جشن رو تو تالار و باغ و اینا نگیر تو خونه بگیر :)
    پاسخ:
    دقیقا همینه، باید زورمون رو بزنیم.
    من از عروسی تو تالار خوشم نمیاد 
    احتمالا اصلا عروسی نگیرم. 
    شاید یه مراسم کوچولو تو خونه:)
    بعد دوست دارم مراسم عروسی آدم راحت باشه هرکسی هر کاری دوست داشت بکنه همه عصا قورت داده و طبق برنامه حرکت نکنن
    ما هم توی خوابگاه هروقت دلگیر میشدیم یکی پامیشد یه ابی میزاشت و با هم میرقصیدیم..واقعا حال آدمو خوب میکنه موسیقی و رقص :)

    پاسخ:
    رقص پسرا توی خوابگاه حتما دیدن داره :)
  • سایه نویس
  • خوب شی الهی...
    یه خوبِ مدام! :)
    پاسخ:
    چه دعای دلچسبی
    خوبِ مدام❤️
    ممنونم 🌹
  • احسان ‍‍
  • امیدوارم اتفاقی از جنس غافلگیری، حالتون رو خوب خوب کنه.
    :)
    پاسخ:
    مرسی:)
    امیدوارم این آرزوی خوبتون در حق همه محقق بشه
    و البته با دوام باشه :) 
  • روناک رخساری
  • اوهوم دیگه حس رقصیدن و مسخره بازی نیست. کاش ادم نوجوان می موند
    پاسخ:
    نوجوان نبودیم ما
    راستش ما وقتی قِر تو کمرمون فراوون میشه و نمْدونیم کجا بریزیمش، با شجریانش هم میرقصیم....... تا این حد یعنی...
    خاطره نویسی و به قول شما دوست داشتنی نویسی هم دوست داشتنی نویسی های نسرین...
    پاسخ:
    کار خوبی می‌کنین :)
    لطف دارین:)
    این شبیه لایک بک خودمونه؟؟؟ 😉
  • جناب منزوی
  • این عدم تمرکز رو فکر کردم فقط خودم دارم، بدبختی تمرکز پریده.
    کار خوبی می کنید، باید شاد بود :)
    شادیتون مستدام
    پاسخ:
    خیلی حس بدیه
    اون روز به خواهرم می‌گم اینجای سریال چی شد می‌گه منم نفهمیدم میگم اونقدر پیچیده است که دو نفره نمی‌شه ازش سر در آورد، باید نفرات رو بیشتر کنیم:)
    ان شالله که اوضاع بهتر بشه 
    ممنونم همچنین:) 
  • میرزا مهدی
  • لایک بک که نمیدونم چی چیِس.. اما تقدیر از نوع نگارشتان بود WoooW فارسی رو پاس داشتم:))
    پاسخ:
    لایک بک یعنی چون من از نوع نگارشتان تقدیر کردم، شما هم بیایید از نوع نگارشمان نقدیر کنید:)

    زبان فارسی به وجود شما می‌بالد :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">