گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

آن پسر با کت و شلوار آمد

سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۵:۱۰ ب.ظ

هوالمحبوب

اولین باری که دیدمش، کت و شلوار تمیزی پوشیده بود و یک گل قرمز کوچک روی یقۀ کتش وصل کرده بود، پیراهن سفید اتو کرده‌اش بدجوری دلبری می‌کرد. یک سر و گردن بلند‌تر از من بود و کفش‌هایش را حسابی برق انداخته بود و بوی عطرش فضای سالن را پر کرده بود. چیزی از برق شیطنت ته چشم‌هایش دیده نمی‌شد. روز اول که دیدمش، حساب کار دستم آمد که این شبیه بقیه نیست، آقا و با کمالات است، می‌شود رویش حساب کرد، روز اولی که مرا دیده بود به مادرش گفته بود که ازش خوشم آمد و همین شد که ماندگار شد.
سر چی از مدرسۀ قبلی زده بود بیرون نمی‌دانم، اما این را می‌دانم که توی مدرسۀ ما روزهای خوشی خواهد داشت. برایم نامه‌های انگلیسی می‌نویسد که بقیه متوجه مضمونشان نشوند، از اینکه بچه‌های توی کلاس شیطنت کنند و شوخی‌هایشان از حد بگذرد بدش می‌‌آید. ترجیح می‌دهد به جای بزن و بکوب و رقص در جشن بازگشایی، توی کلاس بنشیند و رمان بخواند. با همان دست شکسته فوتبال بازی می‌کند و حسابی گل می‌کارد. هوای کلاس دم دارد، پنجرۀ کوچک از پس تهویۀ هوا بر نمی‌آید ولی او کتش را از تنش در نمی‌آورد که مبادا ابهتش خدشه‌دار شود! به من می‌گوید که چرا مشق و تکلیف کم می‌گویید و به ما سخت نمی‌گیرید. 
پسر با محبتی است و عاشق درس خواندن، چالش‌های دشوار را دوست دارد امیدوارم روزهای خوشی در کنار هم داشته باشیم. گاهی یادم می‌رود که آن پسر با کت و شلوار دامادی، ته کلاس نشسته و به من زل زده و بدجوری سر دوقلوهای بی‌ادب کلاس داد می‌کشم!

  • ۹۸/۰۷/۰۹
  • نسرین

من و دانش اموزانم

نظرات  (۲۳)

  • امید شجاعی
  • داستان خوبی بود. 

    سبک نوشتنت هم خوب بود :)

     

    امیدوارم که موفق باشی

    پاسخ:
    سلامت باشین، لطف شماست
    البته داستان نبود، واقعیت بود:)

    نفهمیدم ایشون دانش‌آموز بود یا چی؟ 😅

    پاسخ:
    همون دانش‌آموز صحیح است :) 
  • امید شجاعی
  • عه!

     

    شبیه داستان بود :)

     

    اولین بار کجا دیدیش که اینقدر خوش تیپ بوده آقا داماد؟

    پاسخ:
    به نظرم یه دور پست رو بخونید تا تهش:)
    به عنوان اکتفا نکنید
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • ای جان! چه دانش‌آموزی*_*

    کدوم پسری توی دوران مدرسه می‌شینه توی کلاس رمان میخونه؟! :-)) مورد نادریه!

    پاسخ:
    الکی عزیز نشده که:)
    امیرمهدی جانمان:))) 
  • حامد سپهر
  • ای بابا !! عنوان رو که دیدم زنگ زدم به کت وشلوار فروشی که مغازه رو نبد اومدیم، عروسی داریم:))

    چه متشخص! ای ول:)

    پاسخ:
    شما قضیه کت و شلوار رو فعلا کنسل نکنید:)
    خدا بزرگه بلکه عروسی هم دعوت شدین به همین زودی😜
    بله خیلی متشخصن ایشون:) 
  • حمید آبان
  • این پسر منو یاد بچگی های خودم میندازه :)

    هواشو داشته باشید، در مسیر درست زندگی راهنماییش کنید...

    پاسخ:
    جدی؟ شمام با کت و شلوار می‌رفتین مدرسه؟
    جالب شد پس. 
    اون رمانی که دستش بود رو خانم معلمش داده بود بهش:)
    نگران نباشید هواشو دارم
  • کارمند مجرد
  • چرا این مطالب آبکی را می نویسید؟

    مطلبی که نه دردی از مخاطب شما رفع می کند

    و نه مطالبه کردن هست

    نه صدای مردم بی تریبون هست

    و نه حق قلم

    امام حسین برای چی قیام کرد؟

    وقتتان را برای این مطالب آبکی تلف نکنید که هم در حق خودتان خیانت کرده اید و هم در حق قلم

    خداحافظ

    پاسخ:
    اینکه من توی وبلاگم چی می‌نویسم صرفا به خودم ربط داره نه شما.
    سعی کنید به جای تعیین تکلیف کردن برای دیگران، یکم به کارهای خودتون فکر کنید، همین که شما هر روز محتوای درجه یک تولید می‌کنید برای هفت پشت بلاگستان کافیه. 
    خیر پیش

    اول از همه بگم که مثل همیشه با احساس و قشنگ بود :)
    یه حسی بهم میگه این عنوان و ابهامات درون متن یه مقدار مشکوکه ... :)))

     

     

    پاسخ:
    اول اینکه مرسی:)
    دوم اینکه بله :)
    سوم اینکه من شیطنت کردن رو دوست دارم :)
  • دُردانه ⠀
  • من عاشق پستای دوپهلوام :دی

    پاسخ:
    منم عاشق شیطنتم :)

    فکر کردم عروسی دعوتیم😑 

    انشالله به زودی عروسی 🌹🌹🌹

    پاسخ:
    :))

    ان شالله

    من هم بچه بودم تیپ و قیافه ام این شکلی بود

    چون پدرم کت شلوار می‌پوشید ما هم دوست داشتیم و می‌پوشیدیم و چون شونه‌های بزرگ داشتیم بهمون می‌اومد . ولی خب دوست نداشتیم مشق زیاد بده معلم ولی من به شخصه عاشق تحقیق بودم

    خیلی دوست داشتم برم ۵۰ تا کتاب بخونم ۱۰ صفحه تحقیق بیارم . و امیدوارم که موفق باشه این شاگرد کلاست :)

     

    به : کارمند مجرد:

    دوست عزیز اصلا حرکت قشنگی نیست اینگونه کامنت دادن . وبلاگ‌ها همواره اگر دوست داشته باشند سلیقه خودشون رو می‌نویسند و خودشون تصمیم میگیرند که چه بنویسند . اگر به هر دلیلی ما خوشمون نیومد میتونیم نخونیمشون . ولی اینکه بهشون دستور بدیم یا یاد بدیم و بگیم تو بد می‌نویسی یا خوب می‌نویسی به ما هیچگونه ارتباطی نداره . آدم‌ها در اینترنت کاملا آزاد هستند که هر چه دوست دارند بنویسند . همانطور که شما کاملا آزاد هستید که هر چه را که دوست دارید بخوانید.

    این حرکتتون اصلا حرکت قشنگی نیست و وقتی که چشم انتظارید که بقیه کمکتون کنن و نشونتون بدن و حق به جانب هم این رو مطرح می‌کنید بدون شک پاسخ نظرهایی که میگیرید جالب نخواهد بود .

    یا باید افکارتون رو تغییر بدید یا ارتباطات حداقلی هم نخواهید داشت .

    اینکه شما سلیقه‌تون یک چیز دیگست دلیلی نداره سلیقه بقیه رو به تمسخر بگیرید یا بگویید هرچه من می‌نویسم درسته و بقیه به دردنخور تنها خواهید ماند :)

    پاسخ:
    آره بهت میاد که عاشق تحقیق و پژوهش باشی:)




    مرسی بابت کامنت خوبت، تک‌تک جملات همۀ اون چیزی بود که نگفتم 

    یعنی یه پسر دبیرشتانی اینجور تحت تاثیرت قرار داده? باور کن عنوانو خوندم گفتم وووووی عروس شد? (شکلک قلب) 

    پاسخ:
    دبیرستانی نیست، ابتدایی می‌خونه.
    :))

    یاد یکی از شاگردای خودم افتادم که هی برام آی لاو یو می نوشت :)) نمیگم آخر عمری این کوچولوها عاشقمون بشن :)) 

    پاسخ:
    خدا نکنه :)

    اول فکر کردم خواستگار :))

    پاسخ:
    :))
  • مصطفا موسوی
  • اگه نگفته بودی فوتبال خوب بازی میکنه میگفتم بچه رو نذاشتن بچگی کنه! 

    پاسخ:
    نه نگران نباش، این بچه خودش متفاوته، اجباری روش نیست تا جایی که من شناختم خانواده‌اش رو.

    اول از همه بگم 

    سلام خانوم معلم شیطوووووووون :))

    داشتم تو دلم خوشی میکردم برای این پست !!

    ولی یهو دیدم نه شیطنت وصف ناپذیری توش نهفته است !!

    خیلییی بدی نسریننن خانوم (معلم ) و  خیلیییی شیطونی نسریننننن (خانوم) !

    فعلا دو تا طلبت :|:))

    ولی ایشالا پست بعدی  پست مثلا در مورد آقای دوماد واقعی باشه ؛)

     

    و اما بعد

    سه تا داداش کوچک منم بچه بودند کت و شلواری بودند با پاپیون / کروات قرمز و صورمه ای :)

    اگر اشتباه نکنم کلاس پنجم یا شایدم راهنمایی بودن کت و شلوار میپوشیدن :)

    الان هر سه تاشون مهندس شدند ماشاء الله (بزنین به تخته خو :دی )

    نتیجه گیری این قسمت از حرفم دیگه با خودت :)) ولی یاد اونام افتادم :)) 

     

    و اما بعدتر :)

    آغاز سال تحصیلی جدید رو به شما و دانش آموزان تون تبریک میگم :)

    (البته با ده روز تاخیر ) ایشالا پر از خاطره های شیرین و خوش :)

     

    و در آخر

    چرا این پست کامنت ناشناس نداره میخواستم ناشناس بیام :دی

     

     

     

    پاسخ:
    سلام واران جان:)

    با پری ذکر خیرت بود پری‌روز:)

    بعد عمر یگفتم یه شیطنتی بکنم خب:)

    ماشالله، خدا برات نگهشون داره:)

    ممنونم عزیزم، امیدوارم پر از خیر و خوشی باشه برامون.

    من ناشناس رو کلا غیر فعال کردم عزیزم:)
  • الهام حبشی
  • دانش آموز بشوم، خانم معلم شدن بلدی؟! ^_^

    پاسخ:
    ای جانم :)

    چوب‌کاری  نفرمایید خانم نویسنده ^_^
  • آقاگل ‌‌
  • باز خوبه پوشیدن لباس تور توی مدارس رسم نیست. وگرنه چندبار هم باید با عنوان آن دختر با لباس تور آمد فریب می‌خوردیم :)))

    بابا چرا مثل تابناک تیتر می‌زنین خب:دی

    پاسخ:
    :)))

    شیطنت را دوست می‌دارم :)

    لباس توری نه ولی لباس سنتی تا دلتون بخواد می‌پوشیم خودم و بچه‌ها :))
  • حمید آبان
  • با کت و شلوار و به این شیکی که تعریف کردید نه، ولی مرتب و اتو کشیده و ترگل ورگل و متمایز بودم :) و این رمان دست گرفتنش هم مزید بر تجدید خاطرات شد :)

    این پسر یک مزیت نسبت به من داره، این که شما معلمش هستید، و اگه کمی قدردان و کوشا باشه، از شما خیلی چیزها یاد میگیره... (بی تعارف و تکلف عرض کردم)

    + کارمند مجرد چرا انقد بی اعصاب بود :))

    پاسخ:
    ای جانم :))

    فعلا اونقدر این کلاس بی‌ادب هستن و حرف‌های زشت می‌زنن که نمی‌رسم اون چهرۀ خوبم رو بهشون نشون بدم:)
    بیشتر وقتم صرف نصیحت‌های مادرانه می‌شه:)


    +مریضه، باید بره پیش روانش‌شناس!

    واقعا کت و شلوار برای یک پسر کم سن و سال شاید جذاب بنظر برسه ولی اون باید مطابق سن اش و شرایط اجتماعی اش رشد کنه.

    به نقل از امام علی فرزنده زمانه خود باشه

    پاسخ:
    من به عنوان معلم عاشق بچه‌هایی هستم که از تک‌تک لحظات زندگی‌شون برای بچگی کردن استفاده می‌کنن.
    طبیعتا برای پوشش هم لباس اسپورت و راحت رو ترجیح می‌دم.
    ولی گاهی بعضی بچه‌ها خاصن و زود‌تر از سن‌شون احساس بزرگی می‌کنن.
    موافقش نیستم ولی نمی‌شه به پوشش بچه‌ها ایراد گرفت عموما.

    اونوقت چند سالشه که یه سر و گردن هم از تو بزرگتره؟! :)

    پاسخ:
    وقتی پری غیرتی می‌شود:))

    دوازده سالشه عزیزم، ولی ماشالله قدش اندازه توه :)

    خب خوبه :)))

     

    پاسخ:
    :))) 

    :)))

    پاسخ:
    :)) 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">