هوالمحبوب
چند وقتی میشد که حال خودم رو نپرسیده بودم، هر وقت یه حسی از ته دلم میجوشید، با سیلی میزدم تو صورت خودم، هر وقت توجهم رفت به یه سمتی، به خودم نهیب میزدم که هوووی، هر وقت از یکی خوشم میومد، یه پوزخند میزدم که هی بدبختِ بیچاره، اونقدر خودم رو رها کردم تا امشب با قهر ساکش رو بست تا بره، تا دم در رفتم دنبالش، بهش التماس کردم که یه فرصت بهم بده، نذاشتم به قهر بره و دیگه بر نگرده، اشکهاش رو پاک کردم و گرفتمش تو بغلم، بعد مدتها بغضش ترکید و لابهلای اشکهاش گفت خیلی بیمعرفتی.
من خسته شده بودم از التماس کردن به این و اون، که بیایین حال منو خوب کنین، خسته شده بودم از اینکه هر چهارشنبه به بقیه التماس کنم که بیایین بریم بستنی، بیایین بریم یه قهوه بخوریم، بیایین بریم آش دورهمی.
امشب بعد مدتها چشمم به خودم افتاد. به حال نزاری که این چند وقت داشتم، به استرسی که این چند وقت تحمل کردم. به خشمی که گرفتارش شده بودم، به روحی که خسته و داغون و پر از بغض فروخورده بود. شبیه بچه یتیمی که نگاهش بین دستهای گره شدۀ یه پدر و پسر میچرخه، دستم هی چرخید بین آدما، وول خوردم بین نگاه غریبه و آشنا، تهش اما برگشتم به خودم. به تنها کسی که داشتم و نمیدیدمش.
به کسی که صبورانه تحملم کرده بود، برای آرامشم، برای رفاهم، برای دغدغههام جنگیده بود. واقعا کی منو بیشتر از خودم دوست داشت؟
امشب رها کردم همه چیز رو و نشستم رو به روی خودم، قرار بود با خودم آشتی کنم. ساک رو از دستش گرفتم و کشون کشون بردمش توی اتاق.
حالا نوبت اینه که خودم بشم محور دنیای خودم، سخته صبورانه تحمل کردن این اوضاع، سخته نگاهت رو از لابهلای آدما عبور بدی و به کسی دل نبندی، اما این راه آخره. تاوان تمام این بیکسیهای اخیر رو فقط من دارم میدم. اما دیگه بسه.
ته این داستان واسم مهم نیست کی اینجا رو میخونه و کی نمیخونه، کی کامنت میده و کی نمیده، کی دنبالم میکنه و کی نمیکنه، کی گیر کرده بین موندن و نموندن، کی هی میره و هی برمیگرده، کی پیام آخرم رو جواب میده و کی نه.
فردا قراره با هم بریم سینما، بریم با پرویز پرستویی عکس بگیریم، تو خیابون شهناز بستنی لیس بزنیم، تو ستاره باران ناهار بخوریم و تو کتابفروشی شایسته گم بشیم.
معنیش این نیست که شماها برام مهم نیستین، نه برعکس شماها جزو ارزشمندترین داراییهای من هستین، منظورم اینه که دیگه درگیر دوست داشتن و نداشتن آداما نیستم. میخوام خلاص بشم از این همه وابستگی بیخود یک طرفه.