اینترنت مقاومتی، آزمون استخدامی و چند داستان دیگر
هوالمحبوب
راستش را بخواهید توی این مدتی که اینترنت قطع شده است، چندان به من سخت نگذشته، هرچند از این تباهی و سیاهیای که تویش گرفتار شدهایم، خشمگینم، ولی بودن با آدمها توی این چند روز اخیر، حالم را جا آورده. فرصت مغتنمی بود که فارغ از هیاهوی دنیای مجازی به جمعبندی درسهای دوره شده بپردازم و کمی با خودم خلوت کنم.
آدمهای زیادی توی سرمای صبح پنجشنبۀ آبان ماهی، توی حیاط دانشگاه پیامنور صف کشیده بودند و من گم بودم بینشان.
هر کس که حرف میزد بوی ناامیدی فضا را پر میکرد. تقریبا صد در صد شرکت کنندهها معتقد بودند که الکی در این آزمون شرکت کردهاند و چیزی هم نخواندهاند. دختری بود که میگفت معلمی اصلا به علاقه آدمها ربطی ندارد، یک مدت که انجامش دهی عادت میکنی. بعد هم که من گفتم من از عادت حرف نمیزنم و از ایدهآل صحبت میکنم با لحن مسخرهای گفت، ایدهآل؟ توی ایران دنبال ایدهآل میگردی؟ خندید و رویش را برگرداند و رفت.
شاید هم مشکل از من است که همچنان توی این وانفسای زندگی، دنبال ایدهآل میگردم. به خدا هم گفتم، لطفا کاری کن که کسانی توی این آزمون جذب شوند که بیشتر به نفع بچهها باشد. این سیستم فرسوده آدمهای مدعی پر از باد دماغ، با رنجی که به انسانها تزریق میکنند و با تحقیری که به اسم وطن سنجاق میکنند، به حد کافی دارد. لطفا آدمهای لیمویی با حال خوش و قلبی سرشار از عشق را وارد این چرخۀ فرسوده کن که حداقل هر سال حال صد نفر بهتر از سال قبل شود.
من عادت دارم که وقتی برگه را تحویل میگیرم، با اعتماد به نفس کامل، کارم را شروع کنم. بعد که به وسط کار میرسم اغلب از شدت ترس قالب تهی میکنم، بعد با یک نفس عمیق و تسلط به اعصاب، از نو شروع میکنم و در نهایت با رضایت به پایان میرسانم.
دیروز هم دقیقا همین اتفاق رخ داد، اول که برگه را دیدم حس کردم دارد خوب پیش میرود، اما بعد از چند دقیقه، توحید تکوینی و تشریعی روی برگه بندری میرقصیدند و نرمافزار فرّار به من دهن کجی میکرد، امام محمد غزالی نشسته بود توی یکی از چشمههای باداب سورت و میخندید، در آخرین صفحات دفترچه هم سوالات عروض و قافیه ایستاده بودند و به من چپکی نگاه میکردند.
من اما از رو نرفتم، با تمام دانش اندکم، تمام سوالات را قلع و قم کردم:) توی درس اندیشه اسلامی سوال نزده ندارم، از خیر ریاضی و زبان گذشتم و ادبیات عمومی فقط یک سوال را نزدم، در دانش اجتماعی، اطلاعات عمومی و حقوق اساسی فقط دو سوال نزده دارم، سوالات کامپیوتر بسیار آسان مینمود و زین سبب ده سوالش را زدم و ماند پنج تایش. اما توی دروس تخصصی نظم و نثر بسیار ساده بود و از هجده سوال هفده تایش را درست زدهام. تاریخ ادبیات دو سوال نزده دارم و چند تایی را هم غلط زدهام. توی املا و نگارش فقط یک سوال نزدم و در درس عروض و قافیه پنج سوال نزده و غلط. در کل به خاطر دو-سه ماه تلاش بیوقفه از خودم راضیام. امیدوارم به نتیجۀ خوب.
توی دورۀ اینترنت مقاومتی که بیشباهت به زندگی در شعب ابوطالب نیست، بچههای دانشجویی که توی خوابگاه زندگی میکنند، دقیقا شبیه معتادانی شدهاند که مواد بهشان نمیرسد:)، سرچ کردن هر مسئله درسی و علمی طاقتفرساست و هر بار که یوز و پارسی جو، دنبال واژۀ مورد نظر میگردند، هزار سال میگذرد. این وسط تلویزیون، پاک روانیام کرده، بس که تبلیغ اینترنت ملی را میکند و هی روی مغزم رژه میرود. از شما چه خبر؟ راستش تصمیم دارم وبلاگ کسانی که از وبلاگشان استفاده ابزاری میکنند را نخوانم:)، اما کمکم تلاش میکنم چهل ستارۀ روشن را به چهل ستارۀ خاموش تبدیل کنم.
سلام عرض ادب
وب سایت خوبی دارید خوشحال میشم یه سری هم به ما بزنید
😍