گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

هوالمحبوب


راستش را بخواهید توی این مدتی که اینترنت قطع شده است، چندان به من سخت نگذشته، هرچند از این تباهی و سیاهی‌ای که تویش گرفتار شده‌ایم، خشمگینم، ولی بودن با آدم‌ها توی این چند روز اخیر، حالم را جا آورده. فرصت مغتنمی بود که فارغ از هیاهوی دنیای مجازی به جمع‌بندی درس‌های دوره شده بپردازم و کمی با خودم خلوت کنم.
آدم‌های زیادی توی سرمای صبح پنجشنبۀ آبان ماهی، توی حیاط دانشگاه پیام‌نور صف کشیده بودند و من گم بودم بین‌شان.
هر کس که حرف می‌زد بوی ناامیدی فضا را پر می‌کرد. تقریبا صد در صد شرکت کننده‌ها معتقد بودند که الکی در این آزمون شرکت کرده‌اند و چیزی هم نخوانده‌اند. دختری بود که می‌گفت معلمی اصلا به علاقه آدم‌ها ربطی ندارد، یک مدت که انجامش دهی عادت می‌کنی. بعد هم که من گفتم من از عادت حرف نمیزنم و از ایده‌آل صحبت می‌کنم با لحن مسخره‌ای گفت، ایده‌آل؟ توی ایران دنبال ایده‌آل می‌گردی؟ خندید و رویش را برگرداند و رفت.
شاید هم مشکل از من است که همچنان توی این وانفسای زندگی، دنبال ایده‌آل می‌گردم. به خدا هم گفتم، لطفا کاری کن که کسانی توی این آزمون جذب شوند که بیشتر به نفع بچه‌ها باشد. این سیستم فرسوده آدم‌های مدعی پر از باد دماغ، با رنجی که به انسان‌ها تزریق می‌کنند و با تحقیری که به اسم وطن سنجاق می‌کنند، به حد کافی دارد. لطفا آدم‌های لیمویی با حال خوش و قلبی سرشار از عشق را وارد این چرخۀ فرسوده کن که حداقل هر سال حال صد نفر بهتر از سال قبل شود.
من عادت دارم که وقتی برگه را تحویل می‌گیرم، با اعتماد به نفس کامل، کارم را شروع کنم. بعد که به وسط کار می‌رسم اغلب از شدت ترس قالب تهی می‌کنم، بعد با یک نفس عمیق و تسلط به اعصاب، از نو شروع می‌کنم و در نهایت با رضایت به پایان می‌رسانم. 
دیروز هم دقیقا همین اتفاق رخ داد، اول که برگه را دیدم حس کردم دارد خوب پیش می‌رود، اما بعد از چند دقیقه، توحید تکوینی و تشریعی روی برگه بندری می‌رقصیدند و نرم‌افزار فرّار به من دهن کجی می‌کرد، امام محمد غزالی نشسته بود توی یکی از چشمه‌های باداب سورت و می‌خندید، در آخرین صفحات دفترچه هم سوالات عروض و قافیه ایستاده بودند و به من چپکی نگاه می‌کردند.
من اما از رو نرفتم، با تمام دانش اندکم، تمام سوالات را قلع و قم کردم:) توی درس اندیشه اسلامی سوال نزده ندارم، از خیر ریاضی و زبان گذشتم و ادبیات عمومی فقط یک سوال را نزدم، در دانش اجتماعی، اطلاعات عمومی و حقوق اساسی فقط دو سوال نزده دارم، سوالات کامپیوتر بسیار آسان می‌نمود و زین سبب ده سوالش را زدم و ماند پنج تایش. اما توی دروس تخصصی نظم و نثر بسیار ساده بود و از هجده سوال هفده تایش را درست زده‌ام. تاریخ ادبیات دو سوال نزده دارم و چند تایی را هم غلط زده‌ام. توی املا و نگارش فقط یک سوال نزدم و در درس عروض و قافیه پنج سوال نزده و غلط. در کل به خاطر دو-سه ماه تلاش بی‌وقفه از خودم راضی‌ام. امیدوارم به نتیجۀ خوب.
توی دورۀ اینترنت مقاومتی که بی‌شباهت به زندگی در شعب ابوطالب نیست، بچه‌های دانشجویی که توی خوابگاه زندگی می‌کنند، دقیقا شبیه معتادانی شده‌اند که مواد بهشان نمی‌رسد:)، سرچ کردن هر مسئله درسی و علمی طاقت‌فرساست و هر بار که یوز و پارسی جو، دنبال واژۀ مورد نظر می‌گردند، هزار سال می‌گذرد. این وسط تلویزیون، پاک روانی‌ام کرده، بس که تبلیغ اینترنت ملی را می‌کند و هی روی مغزم رژه می‌رود. از شما چه خبر؟ راستش تصمیم دارم وبلاگ کسانی که از وبلاگ‌شان استفاده ابزاری می‌کنند را نخوانم:)، اما کم‌کم تلاش می‌کنم چهل ستارۀ روشن را به چهل ستارۀ خاموش تبدیل کنم.


  • ۹۸/۰۹/۰۱
  • نسرین

از دغدغه هایم

نظرات  (۳۲)

  • رضا باقری
  • سلام عرض ادب

    وب سایت خوبی دارید خوشحال میشم یه سری هم به ما بزنید

    😍

    پاسخ:
    سلام

    می‌دونید که الان پیام‌تون توی هرزنامه است؟

    امیدوارم تو قبول شی :) هم عشقش رو داری و هم زحمت کشیدی، شاید شخص هم تراز تو هم باشه ولی خب من ترجیح میدم نصیب دوستم شه این حال خوب.

    خواهر من از سوالات کامپیوتر مینالید.

    به طرز عجیب غریبی منم بخاطر نبود نت بی تابی نکردم ولی دقیقا مثل تو خشمگینم از شرایط موجود.

    پاسخ:
    ممنونم، می‌دونم که آدم‌های لایق‌تر و حتی عاشق‌تر هستن.
    اگه قبول هم نشدم، سعی می‌کنم ناراحت نباشم.
    امیدوارم هر دومون قبول بشیم.
    سوالات کامپیوتر خواهرم اینا هم گویا خیلی سخت بوده
  • مصطفا موسوی
  • تبریک میگم. خیلی زحمت کشیده بودی. وقتی تعداد سوال زیادی میزنی یا تسلط داری یا چیزی برای از دست دادن نداری:))

    ایشالا که اولیش بوده

    راستی چه جور استفاده ی ابزاری ای؟ 

    پاسخ:
    ممنون، به نظرم اولی بود. چون برای اندیشه خیلی وقت گذاشته بودم.
    ولی یه تعداد سوالم مطمئن نبودم و شانسی زدم:) 


    استفاده ابزاری یعنی اینکه تا وقتی نت بود جای دیگه مینوشتن ولی الان از سر ناچاری برگشتن به بیان.

    والا ایضا بنده هم به این استخدامی ها حتی ذره ای امید ندارم ، به همین دلیلم شرکت نکردم ولی ان شاء الله نتیجه ای این آزمون هر چی خیره برا شما اتفاق بیفته .

     اما اون پاراگرافی که درباره ی بخت برگشتگی دانشجوها رو نوشتی انصافاا کجای دلم بزارم :( تازه فهمیدم کل زندگیم وابسته به این اینترنت کوفتیه :/ لپ تاپم خراب شده نیاز به سرچ دارم :/ دانلود مقاله دارم :/  ترجمه دارم نیاز به سرچ و ... 

    پاسخ:
    واقعا نمی‌دونم اینا فکر نمی‌کنن که ملت فقط به خاطر چند تا اپلیکیشن وابسته به نت نبودن و کل یکار تحقیقی و غیره داشتن؟
    امیدوارم تا هفتۀ آینده این نت هم وصل بشه و به زندگی عادی برگردیم.

    به موفقیت فکر کن :)

    خب خواهر منم صبح بود برا آموزش و پرورش پس عمومی هاتون با هم بوده. :)

    البته زنداداشم که عصر بود و برا علوم پزشکی بود هم از کامپیوتر مینالید😂

    امیدوارم هر پنج تاتون قبول شید. :))

    پاسخ:
    حتما:)
    تصمیم دارم فقط به چیزای خوب فکر کنم.
    خب پس من گند زدم  لابد:))

    انشاالله که بهترین نتبجه را میگیری 

    معمولا خیلی کم پیش میاد که کسی واقعا برای ازمون استخدامی با مطالعه بره ..

    برای همین امیدوارم به خاطر تلاشی که کردی نتیجه ای که دوست داری را بگیری 

    پاسخ:
    آره حس می‌کنم همین طوری باشه.
    بی‌صبرانه منتظر موفقیتم.
    ممنونم از انرژی خوبت عزیزم
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • ان‌شاالله که نتیجه تلاش‌ها و عشقی‌که داری رو ببینی:-)

    ممنون که توی هر وانفسایی امید داری و امید می‌دی:-)

    ناامیدی برای من همیشه یک باره میاد. اما امید رو قطره قطره و ذره ذره جمع می‌کنم تا دوباره بلند بشم

    پاسخ:
    ان شالله:)

    می‌دونی یه جورایی رسالت معلم بودنه.
    من شاید خود واقعی‌ام آدم داغونی باشه
    ولی وقتی لباس معلمی می‌پوشم و توی این کسوت دارم خدمت می‌کنم از روی احساس وظیفه و دین باید حال بقیه رو خوب کنم.
    می‌گم باید چون خیلی از این بچه‌ها مدرسه براشون یه نور امیده و غیر از معلم‌شون کسی رو ندارن که بهشون عشق بده.
    اینقدر ناراحت می‌شم که بچه‌ها از وطن شون بد می‌گن....
    به واقع امید تنها چیزیه که داریم
  • آقاگل ‌‌
  • راستش ما یک شوهر خاله‌ای داریم که نخونده شد رتبۀ نه کنکور ارشد. خلاصه که سر آزمون‌ها و کنکورها به خدای شوهرخاله ایمان آوردم. الان هم بعد از تمام شدن آزمون، همه تست‌ها و سؤال‌ها رو بیرون در اصلی دانشگاه چال کردم و فقط گفتم یا خدای حمزه. خودت می‌دونی و خودت. یه کمی هم خدای من باش اگر شد.

    امیدوارم همه چیز همون‌طور که دوست داری پیش بره. تهش نتیجه، نتیجۀ دلخواهت باشه.

     

    پاسخ:
    خدا توی این مدت اونقدر بهم حال خووب داده، که باید بگم همون‌قدر که آبان ماه خدای نسرین بودی، آذر ماه و بقیه ماه‌ها هم خدای خودم باش:)
    منم همه رو جمع کردم تو انباری، فعلا نمیدونم چیکارشون کنم.

    امیدوارم هممون به چیزی که حق‌مون هست برسیم. 

    به امید خدا که قبول میشید😊

    پاسخ:
    ممنونم الهی آمین

    حزیف ایران تو نیمه نهایی جام ملت های آسیا کی بود? 

    :| 

    پاسخ:
    ژاپن:))

    سلام 

    اون قسمت که درباره ی آدم های لیمویی حال خوب کن نوشتی، من بلند گفتم: الهی آمین :) خداوندا پرتقالی اش هم باشد چه بهتر :)

     

     

    منم آزمون بودم. همش می گفتم این آزمون برای کسی که از درس خیلی فاصله نگرفته و کمی هم به هدف آزمون خونده باشه خیلی ساده ست. چون اغلب ناامید بودن و بی انگیزه. پس صمیمانه آرزو میکنم موفق باشی. 

     

     

    + من برگشتن دوستان به وبلاگ های خاموششون رو سو استفاده نمیدونم. به هر حال هر کسی دلایل خودش رو داره. فقط امیدوارم موندنشون پر رنگ تر باشه.

    پاسخ:
    سلام

    بله پرتقالی و لیمویی هردو جذابن :)

    ممنونم لادن جان، ان شالله.

    منم نگفتم سواستفاده، به حال طنز گفتم استفاده ابزاری.
    چون بعد از وصل شدن نت دوباره کوچ می‌کنن سمت کانال‌ها و پیج‌هاشون.
    وگرنه منم از برگشتنشون خوشحالم.
  • محمود بنائی
  • خیلی خوب جواب دادین خانوم معلم واقعا آفرین تبریک میگم :) انشاله که نتیجه دلخواهتون هم به دست بیاد.

    این یوز، الاغ هم نیست! مثل همه سیستم های کشور پرسروصدا  و بی خاصیت. 

    چندباری برام پیام اومده که از فلان برنامه داخلی استفاده کن که جواب های خوبی نگرفتن. 

    پاسخ:
    اگه اون رایانه‌ای که مسول تصحصح اوراقه، باهام هم نظر باشه حالم خیلی بهتر می‌شه:)


    واقعا که الاغ صفت برازنده‌ای هست:)


    نهایت فرصت طلبیه واقعا!

    این سوال واقعا چرند بود

    واقعا

    پاسخ:
    مگه توام شرکت کرده بودی؟

    سلام خوشحالم که میبینم چراغت روشن شده .من هیچ کسی رو تو نت فیل شده ندارم که دلم براش تنگ بشه ولی کم کم قطعی رفته رو اعصابم .تصور کره شمالی! 

    امیدوارم نتیجه آزمون خستگی از تنت به در کنه

    پاسخ:
    سلام بهار جان خوبی؟
    ممنونم.
    منم با اغلبشون تلفنی و پیامکی در ارتباطم و رشته اتصال‌مون قطع نشده.
    ولی خب فقط بحث ارتباط دوستانه مطرح نیست، این دوره زمونه، زندگی به نت وابسته است اصلا:(

    بنا بر تعریفی که کردی، منم از اون استفاده‌ی ابزاری‌هام :))

    ولی خیلی سخت بود آزمون :| مشهد هم که کلا شیش نفر میگیره! اونم تبادکان :|

    من موندم این همه کمبود نیرویی که حرفش رو میزنن، کجاس پس؟

    پاسخ:
    بلی بلی، دقیقا، همین شماها به زودی گرفتار خشم خدای آمون خواهید شد:))

    بابا آموزش ابتدایی که خیلی تعدادش خوبه، از رشته من تو هر شهر یه نفر فقط!

    چون دارن با معاون‌ها و نیروهای بازنشسته سر و تهش رو هم میارن!
  • غلامرضا ...
  • سلام...

    چون تخصصی ها رو خوب زدی و عمومی ها هم همینطور، پس قبولی.

    یاعلی

    پاسخ:
    خوب زدن بستگی به درست بودن جوابا داره، البته من خیلی امیدوارم که حداقل برای مصاحبه دعوت بشم، بعدشم خدا بزرگه:)
  • غلامرضا ...
  • انشالله که قبول شی. دبیری واسه خانمها خوبه ولی اقایان نه.

    پاسخ:
    ممنون، ان شالله
    از چه لحاظ خوب نیست؟
  • غلامرضا ...
  • از لحاظ درامد.

    پاسخ:
    الان هیچ شغلی درآمدش برای ادارۀ زندگی خوب نیست.

    تو دانشگاه ما هم ازمون بود برای همین چهارشنبه تعطیل بودیم :)))

    منم امیدوارم تهش کسایی بیان سرکار که به نفع مملکت باشه+ تو که میدونم انقدر عشق داری که به نفع بچه‌ها بشه :)

     

    به صورت خیلی خودخواهانه‌ای دلم میخواد نت تا دوشنبه نیاد، چون ارائه‌ی زبان دارم اگه نیاد میگیم نت نداشتیم :دی

    پاسخ:
    کلا هیچ لذتی با تعطیلی کلاس برابری نمی‌کنه:)

    ممنونم عزیزم، امیدوارم

    ای ناقلا:)
  • آشنای غریب
  • امید . امید . امید  و امان از ناامیدی . ترمای آخر دانشگاه اونقدر از اطرافیانم حرفای ناامیدانه ای شنیدم که به کل از زندگی و آینده و کار و شغل ناامید بودم.

    خیلی خوبه که سعی میکنین به بچه ها امید بدین.

    هرچی دعای خوب و خیری بود دوستان گفتن منم بهترین ها رو براتون آرزومندم.

    پاسخ:
    امید تنها چیزیه که داریم
    نباید از دستش بدیم.

    اینجور نگین :)

    من با وجود این که کلی از کارام عقب مونده سر قطعی اینترنت ولی از این که میبینم خیلیا برگشتن بلاگاشون و تند تند دارن مینویسن خوشحالم :)

    کاش بدونن که جذابیت اینجا ابدیه و اینترنتم که وصل شه چیزی جز همون پرت و پلا های قبل در اون فضاهای اعتیاد آور ولی پوچ وجود نداره 

    کاش بدونن و این آتیشو خاموش نکنن :)

    پاسخ:
    باور کنید اون بخش از پست کاملا شوخی بود و من هم مثل بقیه خوشحالم از اومدن‌شون فقط امیدوارم دائمی باشه نه موقتی.
  • حامد سپهر
  • ایشالا که خبر موفقیتت رو میای و همینجا اعلام میکنی

    اصلا شما قبول نشی کی قبول بشه:)

    پاسخ:
    سلام
    والله همه می‌گن چقدر سخت بود، کم‌کم داره وهم برم می‌داره نکنه من الکی فک می کنم خوب دادم:))
    والله همینو بگو، کی بهتر از من😌😌😌
  • مریــــ ـــــم
  • نسرین مامانم خیلی دلش میخواست من این آزمون رو بدم،حتی پول ثبت نام رو خودش داد و من با پولش چیپس و پنیر پیتزا با کالباس های ورقه ای کیفیت بالا(اگه تو پاچم نکرده باشه)خریدم و خودم رو مهمون یه شام خوشمزه و مضرر کردم بعد از مدتها.حتی یه کوکا هم برای خودم خریدم.بدنگذشت اون شب ولی پنجشنبه صبح که مامانم با سلام و صلوات راهیم کرد خوشایند نبود.درسته تودلم راضی بودم از خودم که تصمیم درست رو گرفتم ولی ازاینکه سرمامانم کلاه گذاشتم ناراحت بودم.درهرصورت آزمون رو ندادم نکه بگم چون سهمیه ای نداشتم شرکت نکردم،شرکت نکردم چون میدونستم اندازه ی معلمی نیستم.دلم‌به حال بچه های مردم سوخت.بااین حال منم از نبود اینترنت سود بردم.کارای عقب افتادم رو سروسامون دادم.با آدم ها(مامان و بابا و داداش) صحبت کردم.صحبت های طولانی و مفید.فکرکردم.زیاد.به آیندم به تصمیماتم.کلا بهم خوش گذشت و راضی بودم.

    پاسخ:
    آفرین، بهت افتخار می‌کنم.
    توی این مملکت کسایی که بدونن به درد چه کاری نمی‌خورن خیلی کمه.
    همین که می‌دونی به درد چه کاری نمی‌خوری شیش هیچ از بقیه جلوتری
  • حمدان مقدم
  • سلام. امیدوارم که امتیاز قبولی بگیرید.موفق باشید

    پاسخ:
    سلام ممنونم جناب مقدم
  • احسان ‍‍
  • امیدوارم که با موفقیت آزمون داده باشید :)

    پاسخ:
    ممنونم آقا احسان:) 
  • بانوچـه ⠀
  • اگر هر کسی به کاری مشغول بود که توانایی و علاقه به اون رو داره. شاید وضعمون این نبود.

    خیلیا معلم می‌شن چون باید بالاخره یه شغلی داشته باشن. نه علاقه‌ای، نه خلاقیتی، نه میل به پیشرفتی. سر ساعت میرن و میان و سر ماه حقوقشون رو می‌گیرن و غافلند از بچه‌هایی که اینا توی آینده‌شون موثر هستند.

    خیلیا هم هستن پزشکی می‌خونن چون کلاس داره و پول داره و فلان...

    خدایا خودت عدالت برقرار کن.

    پاسخ:
    دقیقا، همه یه جورایی دارن دنبال موج می‌رن هر چی بهتر تو دید باشه طالب داره.
    همینه که آموزش این کشور به فنا رفته. 

    الهی آمین 

    موفق باشی نسرین جان. از همین مقدار کمی که از خواندن وبلاگت می شناسمت، میدونم که شایستگی قبولی و معلمی را داری

    پاسخ:
    لطف داری صحرا جان.
    توکل به خدا 

    وقتی این جمله ات را توی ذهنم توصیر میکنم ناخوآگاه لبخند برلبانم جاری میشود

    پاسخ:
    کدوم جمله؟ 

    اول سلام به روی ماهتان بانو ^_^

    دوم الهی آمین برای دعایتان

    سوم دعا می کنم که ثمره ی تلاش هاتون به بار بشینه ان شاءالله *:

    پاسخ:
    سلام عزیزم خوبی؟
    ستاره سهیل بیان
    دلمون تنگ شده خب
    مرسی مستور عزیزم توکل به خدا 

    الحمدلله خوبم، شما خوبی؟

    ستاره سهیل که نه ولی منم دلم خیلی تنگ شده ^_^

    ***:

    پاسخ:
    خدا رو شکر
    منم خوبم مشغول درس و کار و نوشتن. 
    منتظر خبرای خوب:) 

    این جمله:
    امام محمد غزالی نشسته بود توی یکی از چشمه‌های باداب سورت و می‌خندید

    پاسخ:
    :)
    یکی از سوالات این بود که چشمه‌های باداب سورت تو کدوم استانه.
    یکی اش هم بقعه هارونیه بود که مقبره غزالی هم اونجاست.
    این جمله تلفیقی از این دو تا سوال بود. 
  • جناب منزوی
  • سلام و عرض ادب :)

    ماشاءالله خوب قلع و قم کردید :)

    ان شاءالله که پیروز این نبرد باشید

    علی یارتان

    پاسخ:
    سلام جناب منزوی
    توکل به خدا 
    هر چی صلاح بدونه همون میشه:) 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">