گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

بشی‌مین‌جی اوباشدان

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۰۰ ق.ظ

هوالمحبوب

محبوب ازلی و ابدی سلام.

داشتنت سهل و ممتنع است، شبیه شعری که عاشقش می‌شوم اما نمی‌توانم از بر کنم، شبیه دوست داشتنی که دلت را قرص می‌کند اما به زبان نمی‌آید. به قول سعدی، می‌روی و در نظری، غایبی و در تصوری، همه جا حضورت را گسترده‌ای، مرا ببخش که گاه، نیمهٔ دیوانه‌ام، عصیان می‌کند و چشم‌هایش از خشم دو دو می‌زند، مرا ببخش برای صدای بلندم، خشمم، ناصبوری‌ام. صبورم کن، مهربانم کن، تلاطم روحم را آرام کن. تو بزرگی، تو بی‌کرانی، تو لطیفی، روحم را صیقل بده، جانم را آرام کن، دلم آشوب است، از پستی‌های پی در پی، از نبودن‌ها، نشدن‌ها، نخواستن‌ها، مرا سفت و سخت بغل بگیر و از جهان و هر چه در آن است، آسوده‌ام کن.


عنوان: پنجمین سحر

  • ۹۹/۰۲/۱۰
  • نسرین

من و خدا

نظرات  (۴)

هیچ چیزی به ذهنم نیومد متاسفانه:(

التماس دعا فقط همین

پاسخ:
محتاجیم به دعا.
یا به قول یه عزیزی دعا در برابر دعا:)

گفتی زخاک بیشترند اهل عشق من

از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

پاسخ:
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین می‌دهد به دلبر دست
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • اگه خدا بغلمون نکرده باشه و ولمون کرده باشه، وای به حالمون.

    پاسخ:
    مهربون‌تر از این حرفاست:)

    معنی عنوان چیه؟ 

    پاسخ:
    پایین پست نوشتم عزیزم.
    پنجمین سحر 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">