آلتیمینجی اوباشدان
هوالمحبوب
سلام محبوب ازلی و ابدی
امروز را بیشتر از دیروز با یاد تو سپری کردم، داشتم فکر میکردم به لطف ماه توست که دردها تسکین یافتهاند، غمها سبکتر شدهاند. اصلا به قشنگی ماه توست که بیداریم و از بیداریمان لذت میبریم.
یاد توست که لبخند میشود و بر لبهایم مینشیند، یاد توست که گاه اشک میشود و از چشمهایم میچکد، یاد توست که قلبم را آکنده، یاد توست که در دقایقم جاری است، یاد توست این شعف درونی که میجوشد و به غلیان در میآید.
از تو نوشتن آرامم میکند، با تو حرف زدن سبکم میکند، نوشتن برای تو حال دلم را بهتر میکند.
نگاهم کن، مرا ببین، مرا بشنو، من حرفهایم با تو ناتمام است، مرا دوست بدار ای عاشق.
عنوان: ششمین سحر
پنج شش دقیقه است که از خواندن لذت بردهام
اما چیزی به ذهنم نمیرسد که بگویم.