در معنای دوستی و دشمنی
هوالمحبوب
نوشتن مناجاتهای این مدت، هیچ مقدمهچینی و برنامهای پشتش نبود، سحر اول، دلم گرفته بود و نشستم به حرف زدن، حالم که خوب شد ادامه پیدا کرد. اسم پستها ترکی انتخاب شدن چون حس رو بهتر منتقل میکردن، حال خودم با این نوشتهها خوب شد، چون فرصت هیچ مناجات دیگهای رو در طول روز نداشتم، امسال نه قرآن خوندم نه احیا نگه داشتم. امسال، سال متفاوتی بود. سال سختی بود، سال سنگینی بود. منظورم از سال، با احتساب ماه روزه است. چرا که میدونم که ما از این سالهای سخت توی زندگیمون کم نداشتیم.
حس میکردم علیرغم افسار گسیختگی چند روز آخر، خدا هم منو بخشید تهش. از اینکه تونستم خودم را دور نگه دارم از خیلی اتفاقها، مشخصه که خدا دستم رو گرفت. از اینکه مثل بچهها نق نزدم و گریه راه ننداختم و دلتنگی نکردم، یعنی خدا حواسش بهم بود. شبهای آخر یه چیزایی شنیدم که اگه نسرین قبل بودم، تا مدتها اشک و آهم به راه بود، تا مدتها رفته بودم تو لاک خودم. اما من با یه لبخند گنده ردش کردم و گفتم به درک.
گفتم آدمی که برام ارزش قائل نبوده و هزاران دروغ تحویلم داده، بهتره بره به درک، آدمی که ازم سواستفاده کرده، بهتره بره قاطی باقالیا، آدمی که وانمود میکنه من دوستش هستم ولی در عمل ثابت میکنه که نیتش از دوستی چیز دیگهای هست، بهتره از دایره دوستان صمیمی خط بخوره و بره یه گوشه بشینه و سماق بمکه.
توی این سی و دو سال زندگی، خیلی چیزا دستگیرم شده، از آدمها، واکنشهای یهوییشون، از مقدمهچینیهاشون، از وانمود کردن به دوستیشون. دیگه تصمیم گرفتم با هر بادی نرقصم و به هر حسی بها ندم. آدمها صرفا دنبال استفادۀ شخصی خودشون از رابطه هستند، به تو و حس و حالت عمرا بها نمیدن، براشون مهم نیست که تو پشت این گوشی چند اینچی، داری با لبخند براشون تایپ میکنی، یا با اشک، براشون مهم نیست که تو چی میخوای؟ فقط به این فکر میکنند که تا جایی که راه داره، ازت سواستفاده کنند و تهش بگن خودت خواستی، میخواستی همون اول بگی نه. مگه مجبورت کرده بودن؟!
من قویتر و عاقلتر از دیروزم، دیگه فهمیدم هیچ گربهای محض رضای خدا موش نمیگیره، هر کسی دنبال یه چیزی هست، هیچ کس فقط و فقط به توی خالی فکر نمیکنه، عشق اتفاق نادریه که برای هر کسی رخ نمیده. اما این وسط یه چیز دیگه هم بهم ثابت شد، دوستیهای عمیق و خالص، دوستیهایی که حتی اگه از ته فاصلهها سر گرفته باشه، موندنی و خواستنی و حال خوب کنن. قدر دوستایی که دارم رو حالا بیشتر از قبل میدونم. دوستایی که من رو با تمام ضعفهام دوست دارن، دوستایی که کج رفتنهامو دیدن ولی هنوز دوست موندن.
خلاصه که بعد از این درد دل مختصر و مفید، خواستم بگم ممنون که تو مناجاتها همراهم بودین، کامنتهاتون انرژیبخش بود، عیدتون مبارک و طاعاتتون مقبول.
فقط بگو حیفت نیومد از باقالی که بهش تو متنت توهین شد؟ 😑😄عید خودت هم مبارک حاج خانم
ولی گویا عید فرداست و باید قضای روزه ی امروز را بعدا بگیریم