گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

بگذار دوستت داشته باشم

پنجشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۶ ب.ظ

هوالمحبوب


وقت‌هایی که دلتنگی و هیچ بهانه‌ای برای برون‌ریزی نداری، وقت‌هایی که روحت تحمل سنگینی جسمت را ندارد و دلت یک خواب آرام ولی ابدی می‌خواهد؛ کجا بهتر از اینجا برای واژه چیدن کنار هم؟ برای آدمی که یک عمر خودش را بغل کرده و تنهایی نتوانسته از پا درش بیاورد، برای آدمی که خواب راحت و زندگی نرمال، حسرت دور و دراز است، برای آدمی که بلد نیست احساسش را با چشم‌هاش بیان کند؛ چه جایی بهتر از اینجا؟ رسالت من نوشتن است و اگر ننویسم قطعا خواهم ترکید.
من دلم تنگ شده برای یه صحبت طولانی لا به لای خنده‌هات. دلم برای زل‌زل تو چشات خیره شدن تنگ شده، هر وقت دلم از آدم‌ها می‌گیره، هر وقت بغضی مهمون گلومه، نوشتن تنها سلاح منه. روز بدی نداشتم، دعوایی نبوده، حرفی نبوده، استرسی نبوده، اما روحم ناآرومه.
مگر دوست داشتن رسالت آدمی نبود؟ مگر عشق ودیعه‌ای نبود که به فرزند آدم هدیه داده شد؟ مگر خدا انسان را برای دوست داشتن خلق نکرد؟ مگر معنای خلقت چیزی جز عشق است؟ 
آدمیزاد اگر عاشق نباشد که دلش می‌پوسد، پس چطور به تو بگویم که دوستت دارم تا نرنجی؟ که نروی؟
چرا خدا پا در میانی نمی‌کند پس؟ مگر کار دیگری جز رساندن آدم‌ها به یکدیگر دارد؟ 
گاهی به عظمت تو که فکر می‌کنم، از حقارت تمام چیزهایی که پیش از تو از خدا خواسته‌ام خنده‌ام می‌گیرد. 
چطور بگویم که باورم کنی؟ چطور بگویم که آخر ماجرا جدایی و یک عمر حسرت نباشد؟ چطور بگویم که همین رفاقت نیم‌بند هم خراب نشود؟
کاش می‌شد جای این همه شک را با یقین دوست داشتن پر کرد. 
من دلم به نصفه نیمه عاشق بودن قرص نمی‌شود، من دلم تمام تو را می‌خواهد.
یک روز که دیر نیست، یک روز که دور نیست، عاشقت خواهم کرد.


  • ۹۹/۰۹/۱۳
  • نسرین

اوجان

نظرات  (۱۴)

 مگر کار دیگری جز رساندن آدم‌ها به یکدیگر دارد؟

این تیکه از متن رو که خوندم یادم به یه تیکه از جوشن کبیر افتاد. تقریبا آخرای دعاست که کنار یا واصل یه صفت دیگه از خدا میاره که راستش من هنوز نفهمیدم صفت ترسناکیه یا نه.

یه همچین ترکیبی: یا واصل یا فاصل ...

خلاصه انگار که خدا کار دیگه ای هم داره ... میشه مثبت هم نگاش کرد. فصلی اتفاق بیفته برای وصلی... یا ... نمیدونم!

 

پاسخ:
نویسنده موقع نوشتن این متن خیلی سرخوش بوده، الان که کلید انتشار پست رو زده، یه چیزایی رو واقعی‌تر می‌بینه انگار.
برای ما که تا بوده فاصل بوده نه واصل.
اما عجیبه که آدمیزاد پرروتر از این حرفاست که باورش کنه.
هی امید می‌تراشه برای خودش
هی چنگ می‎‌‌زنه به چیزهای فانی و تهش بد بیاری پشت بد بیاری...
  • آقاگل ‌‌
  • یک روز عاشقت خواهم کرد آدم رو می‌بره به قصه‌های هزار و یک شب. گویی که نویسندۀ این وبلاگ شهرزاد دیگری باشه. شهرزادی که قراره هزار شب و یکی داستان بگه. تا دل مردی تندخو و نامهربان رو نرم کنه و روز آخر مرد ببینه که عاشقه. ببینه که تغییر کرده که دیگه اون کسی که بود نیست. 

    پاسخ:
    خیلی تغیر کرده، فقط کمی فاصله داره تا شب هزار و یکم.
    امیدوارم بشه همونی که می‌گی. براش بی‌صبرم خیلی.
    ولی بدیش اینجاست که نمی‌تونم بهتر از این بیانش کنم.

    مگر کاری جز رساندن ادم ها ....

    خدایا ...این سوال مهمی است ‌..

    پاسخ:
    کاش سر خدا یه امشب خلوت باشه، کاش امشب فقط به من و تو گوش بده، کاش حالش خوب باشه و بگه جهنم الضرر اینم خواسته آبان و نسرین، بدم بلکه دست از سرم برداشتن.
  • جوینده آرامش
  • سلام

    امیدوارم یه روزی یادأوری این انتظار های طاقت فرسا براتون مثل مزمزه کردن طعم شیرین باشه...

     

    پاسخ:
    اوووم، ممنونم از دلگرمی دلچسبتون:)
  • آشنای غریب
  • تازه‌گی‌ها به زوج های قدیمی حسودی می‌کنم .
    اونا خیلی ساده عاشق بودن و هستن . بدون اینکه کلی کلمات رو کنار هم بچینن.صاف وساده کنار هم عاشقی میکنن. کنار هم میسازن . 
    این روزها خیلی هامون میگیم عاشقیم و فلان . ولی عشق واقعی رو من در این چند روز دیدم که خانمی چند سال پیش بیماری سرطان رو پشت سر گذاشته و الان همسر کرونایی رو تیمار میکنه. عشق واقعی اونجاست که خودش رو در معرض خطر قرار میده و برای کسی که شاید تاحالا نگفته دوستت دارم اما در موقع عمل ، دوست داشتن خودش رو ثابت میکنه.

    پاسخ:
    ببین، زوج‌های قدیمی بیشتر وابسته هستن تا عاشق، به نظرم یه جور عادته رفتارشون. اما خب منکر عشق هم نیستم خیلی وقتا اونا معنای عشق رو بهتر از ما بلدن. 
    امیدوارم هممون یه روزی کنار کسی زندگی کنیم که عاشقشیم نه اینکه فقط انتخابش کردم.
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • حتی اگر خیال منی دوست دارمت

    ای آن که دوست دارمت، اما ندارمت

    یا 

    حتی اگر نباشی می‌آفرینمت

     

    کاش یه روز زود یقین جای شک رو پر کنه. شک و سردرگمی کلافه‌مون می‌کنه.

    پاسخ:
    یک روز می‌رسم به تو و می‌بهارمت:)

    کاش واقعا یه روزی از اینهمه کلافگی و بلاتکلیفی در بیاییم و بفهمیم کدوم حس درست و منطقیه و کدومش باد هوا.

    میشه خدا به منم نگاه کنه کنار آبان و نسرین؟

    پاسخ:
    می‌نویسم نسرین و آبان و هوپ، سه نفر با دو نفر فکر نمی‌کنم خیلی براش فرقی داشته باشه:)

    خواسته آبان و نسرین؟

    آره خواسته ی من دیگه شدنی نیست

    هفت سال و نیم گذشته 

    هم پیر شدم هم یارم هفت ساله زندگی خوب خودش را داره 

    هم کیسه ی خدا خالی شده و فقط آشغالاش مونده :(

    پاسخ:
    خواسته نسرین و آبان و هوپ و پاییز:)
    پاییز اون یار الان یار یکی دیگه است، من برات یار بهتر آرزو کردم طوری که کلا فکر حسین هم از کله‌ات رد نشه.
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • واقعاً چیه این آدمیزاد؟ هعی... 3>

    پاسخ:
    یه مشت استخوون و یه قلب که همیشه خدا تنگه.
  • بانوچـه ⠀
  • آدمایی که اهل نوشتن‌اند دوست‌داشتنشون رو هم باید با کلمات بیان کنن، به صورت نوشتاری... فکر می‌کنم احساس واقعیشون در متن خیلی بهتر و بیشتر منتقل می‌شه تا در حرف زدن...

    پاسخ:
    من فکر می‌کردم این ضعف و نقص منه که با کلام گفتاری غریبه‌ام پس نگو روال کار همینه. مرسی:))

    بیخیال

    نسرین حداقلش اینه که اون بود وجود داشت و واقعی بود

    یکی دیگه و بهتر نیستن و وجود ندارن و خیالی هم نیستن

    در برابر من آدمها آشغال میشن

    پاسخ:
    بحثی ندارم، گاهی پذیرش واقعیت دردسرش کمتر از رویا بافیه.
    ولی من الان نیاز به واقعیت ندارم، واقعیت یه عکس پروفایله که حلقه تو دستشه.

    نفهمیدم جوابتو 

    پاسخ:
    بیا واتساپ:)

    نوشتن تنها سلاح آدم بودن رو با تمام وجود درک می‌کنم...

     

    کاش سلاح‌مون هیچوقت از بین نره...

    چه سلاحی بهتر از این می‌تونه وجود داشته باشه...

    پاسخ:
    نمی‌ذاریم سلاح‌مون رو ازمون بگیرن سادات جونم.
  • مداد کوچک
  • چه زمزمه هاییییی

     

    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">