گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

برای تو می‌نویسم....

دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۱۹ ب.ظ

هوالمحبوب


می‌دانی، این روزها بیش از هر وقت دیگری به تو فکر می‌کنم؛ هربار بیشتر از قبل. راستش دارد حسودی‌ام می‌شود. به تو، به اینکه کسی چون من اینقدر بی‌حد و حصر دوستت دارد. بی‌آنکه دیده باشدت. کاش من هم کسی مثل خودم داشتم که اینگونه بی‌هیچ ادعایی دوستم می‌داشت، مرا می‌دید، کلماتم را، سکوت‌هایم را، حسم را. 
من هیچ وقت کسی را نداشته‌ام که دوستم داشته باشد، آن طور که من تو را دارم. هیچ وقت کسی حواسش به من نبوده، بودنم کسی را سر ذوق نیاورده و رفتنم کسی را دمق نکرده است. می‌دانی عاشقی کردن حس غریبی است، اینکه کسی روزهایش را با یاد تو لبریز کند و شب‌هایش بوی تو را بگیرد، حس معرکه‌ایست. 
آغوشم بوی نارنجستان‌های شیراز می‌دهد اوجان. آغوشم بی‌تو خالی است و پژمرده. کاش دوستم داشتی، کاش از خاطرت می‌گذشتم، کاش نجواهایم را خریدار بودی. من فقط یک قاب کوچک در مقابل دیدگانت می‌خواستم، یک لبخند کم‌جان روی لب‌هایت و یک نگاه عمیق که غرقم کند و جاری‌ام کند و آشوبم کند.
زندگی بی‌تو با دریغ و حسرت می‌گذرد، کاش آغوشت سهم من بود. کاش کلماتت برای من زاده می‌شدند و رنج بودن را به خاطر من به جان می‌خریدی. کاش دوستم داشتی، نه اندازۀ من، که فقط ذره‌ای. 
کاش حواست به من بود، کاش سرت را می‌چرخاندی و من را که بی‌حواس و  هراسان، پشت سرت گام بر می‌دارم می‌دیدی، من خسته‌ام از نوشتن برای تو اما قلمم برای چیزی جز تو روی صفحه نمی‌رقصد. باید آنقدر تو را بنویسم که تمام شوی، حل شوی در من.
من روزهای بسیاری توی رویا به تو فکر می‌کنم، تصورت می‌کنم، می‌سازمت و تصاحبت می‌کنم. اما تو یک گوشۀ دنج از این جهان نشسته‌ای و لابد به این دختر دیوانه‌ای که اینگونه بی‌وقفه عاشقت است، می‌خندی. لابد نانت داغ است و آبت سرد. لابد دنیا به کامت است و من هیچ کجای جهانت جای ندارم.
می‌گویند موسیقی زبان عشق است، سازم را برای تو کوک کرده‌ام، صدایم ناخوش است، ناموزون است، اما برای تو می‌خوانم. قلبت تکان می‌خورد از این شکوه عشق اما هنوز هم می‌ترسی از عاشق شدن. کاش کسی مثل خودم داشتم که اینگونه بی‌وقفه دوستم بدارد و برایم بنویسید. کاش کسی هم مرا می‌سرود، مرا می‌خواست و زندگی اینقدر هول‌آور نبود. 

  • ۹۹/۱۱/۱۳
  • نسرین

اوجان

نظرات  (۸)

موسیقی زبان عشق است ❤

واقعا که چه چیزی از این بالاتر که کسی این چنین دوست داشتنی داشته باشه؟

پاسخ:
چیزی بالاتر از این عشق نداریم اصلا به شرطی که خالص باشه.
  • سیده فرفره!
  • چقدر قشنگ نوشته بودی...چقدر پر از عشق🥺👌🏻

    اصلا نمیشه گفت کدوم قسمتش رو دوست داشتم...تک تک کلمات قلبم رو پر از نور کرد💫

     

    میان این آدمهایی که 
    می آیند و 
    می روند ...
    یکنفر اما
    یادش تا همیشه خواهد ماند 
    و تا آخر عمر هربار که حرف عشق شود 
    جز او به یاد کسی نخواهی افتاد ...

    #مسلم_علادی

    پاسخ:
    ممنونم فرفرۀ دوست داشتنی بیان.
    خوش اومدی به وبلاگ من.
    این اولین کامنت توه:)


    گاه مثل غزلی تازه که ناگاه بیاید

    یک نفر کاش که با خستگی‌ام راه بیاید


    هر چقدر ازش بنویسی تمام نمیشه، پررنگ‌تر میشه، بلدتر میشه ولی تمام نمیشه ،این خاصیت عشقه.

    مثل دریایی که هر چی ازش بنوشی سیر نمیشی، فقط تشنه‌تر میشی، تشنه‌تر و تشنه‌تر و تشنه‌تر ...

    پاسخ:
    گاهی هم انگار بی‌پناه‌تر می‌شیم و احساس نیاز بیشتر یمی‌کنیم به آغوش امن.

    "کاش کسی هم مرا می‌سرود، مرا می‌خواست و زندگی اینقدر هول‌اور نبود. "

     

    خیلی خیلی موافقم، کاش!

     

     

     

    + چه قلم فوق العاده ای

    پاسخ:
    ممنونم دوست عزیز، لطف دارید.

    من هیچ وقت خودم رو در دام کسی نمی اندازم. هیچکس ارزش اینو نداره. هیچکس اونطور که من فکر میکردم نبود، وقتی با من روبرو میشد.

    پاسخ:
    مشکل اینجاست که برای من عشق و دوست داشتن دامن نیست.
    امیدوارم کسی رو پیدا کنید که دیدگاه‌تون رو تغییر بده در این خصوص.
  • حمدان مقدم
  • سلام. ان شاءالله ساز شما همیشه کوک باد

    پاسخ:
    سلام. ممنونم سلامت باشین.
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • کاش مرا هم... هعی... 

    پاسخ:
    :)

    کااااااش

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">