من و ناشناسها
هوالمحبوب
گرفتن پیام ناشناس هیچ حس خوبی رو در من ایجاد نمیکنه. فکر میکنم بقیه بلاگرها هم با من همنظر باشن که وبلاگ، ماهیتش با بقیه بسترهای مجازی، اعم از اینستاگرام و تلگرام و غیره، فرق داره. اینجا ما با فکر و حس خودمون محتوا تولید میکنیم، محتوا رو در اختیار کسانی قرار میدیم که شبیه ما فکر میکنن، دغدغههای شبیه ما دارن. اغلب ما اینجا هویت خودمون رو داریم، شخصیت وبلاگیمون شناخته شده و پذیرفته شده است.
برای همین گرفتن پیام ناشناس، حس خوبی بهم نمیده. اگر کسی قصد انتقاد کردن داره، خیلی راحت میتونه یک اسم برای خودش انتخاب کنه، یک ایمیل داشته باشه و با اسم و رسم خودش انتقاد کنه. اگر پیشنهاد داره باز هم این راه جواب میده. اما زمانی که بدون هیچ اسم و رسم و آدرس قابل دسترسی، کامنت میدین، حتی اگر کلی لطف هم نثار من بکنین من حس بدی بهم دست میده. حس اینکه یک نفر داره منو رصد میکنه که خوب منو میشناسه ولی دوست نداره من بشناسمش. انگار پشت یه دیوار قایم شده باشین و یه خونهای رو دید بزنین و فضا رو براش ناامن کنین. ناشناس بودن، اونم زمانی که وبلاگنویس همۀ زندگیش تو فضای وبلاگش جاری و ساریه، تقابل ناعادلانهای هست. تا حالا هیچ ناشناسی بهم بد و بیراه نگفته، یا اذیتم نکرده، تا حالا نشده مشکلی از جانب ناشناسها داشته باشم و بابت این خوشحالم. اما حتی هدیه گرفتن از سمت ناشناس، یا ابراز علاقه هم اذیتم میکنه. به نظرم آدما باید شجاعت ابراز وجود خودشون رو داشته باشن در هر شرایطی.
یک نکتۀ دیگه هم هست دربارۀ ناشناس عزیزی که با آدرس ایمیل کامنت گذاشته بودن برام، من جوابشون رو با ایمیل دادم(کاری که معمولا نمیکنم) اما هنوز واکنشی از طرف ایشون ندیدم. خانم ترنج(اسمتون به خانوما میخوره) ممنونم از لطفی که به اون پست داشتید، اما محتوای اون پست کاملا شخصیه و دوست ندارم در فضای دیگری بازنشر بشه، فکر نمیکنم مناسبتی هم داشته باشه برای پیج شما. ممنون که اجازه میگیرید.
من هم چنین حساسیتی دارم نسبت به ناشناسها. دوست دارم وقتی بالاخره در یه حد کمی تو وبلاگم شناخته شدهم، متقابلا بدونم دارم با کی حرف میزنم. حتی اگه در حد یه اسم و ایمیل باشه.