سالی که با آخرین فلان قرن، روی اعصابمان رژه رفتند حال آنکه آخرینِ هیچ قرنی هم نبود!
باید بگم که 99 اونقدرام بد نبود، از زیر ماسک هم میشد خندید، با فاصلۀ اجتماعی هم میشد خوش گذروند. تو سال 99 بود که تنبلیام رو کنار گذاشتم و کلاس داستان ثبت نام کردم، سال 99 بود که برای اولین بار واسه دو تا جشنواره داستان فرستادم، هر چند خبری از برنده شدن توی هیچ کدوم نشد ولی همین شکستن تابوها برام شیرین و جذاب بود.
سال 99 خیلی گریه کردم، خیلی خیلی روزهای غمگینی داشتم و آدمهای زیادی بودن که اشکمو درآوردن. اما من هنوز زندهام برای تجربههای تازه، برای رفاقتهای بیشتر، برای عاشق شدن.
الان حس میکنم، زندگی اونقدرها هم تلخ و سیاه نیست. میشه از بغل همۀ گریهها یه گوشۀ دنج برای خندیدن پیدا کرد، بغل همۀ دل شکستگیها میشه یه خوشحالی گنده بابت دلهایی که صاف و زلالن پیدا کرد.
الان احساس میکنم خودمو دوست دارم، دوست دارم سال 1400 بیشتر رفاقت کنم با خودم و کمتر حال خودمو بگیرم. برنامهام برای سال جدید در ابتدا داشتن یک سیر مطالعاتی مشخص و مدونه که از این شلختگی خارجم کنه و دوم جدی گرفتن نوشته. نوشتن و خسته نشدن از نوشتن هدف مقدسیه. در کنارش باید یاد بگیرم حرف بزنم، نقد کنم، نترسم و فشار خونم بالا و پایین نشه مدام. باید کلاس سهتار ثبت نام کنم و دست نکیسا رو بگیرم و با خودم ببرم این ور و اون ور. باید به ترسم از یاد گرفتن غلبه کنم.
تو سال جدید قراره دوچرخه بخرم و تمرین کنم که بتونم تو مسیرهای روزانه به جای ماشین از دوچرخه استفاده کنم. این هدف از روی احساسات زودگذر نیست و کلی ایده پشتشه.
سال جدید باید با کرونا کنار بیام و کمتر غر بزنم. اگر تابستون این موج کرونا فروکش کرد به احتمال قوی سفر برم و کمی از این حال خمودگی خارج بشم.
تو سال جدید کلی اتفاقهای شگفتانگیز منتظرمونه که ما اونها رو رفم بزنیم. بزرگترین اتفاق زندگی منم قراره امسال رخ بده.
امیدوارم بهار قشنگی در انتظار هممون باشه، دل هممون شاد باشه، جیب هممون پر پول باشه و کمتر همدیگه رو آزار بدیم و بیشتر آدم بودن رو تمرین کنیم.
امیدوارم امسال هر کس که یاری داره، در بر بگیردش، هر کس گمشدهای داره پیداش کنه و هر کس منتظرِ عشقه لمسش کنه.
دلتون شاد و سال نوتون مبارک رفقا.
سال نوی تو هم مبارک نسرین، امیدوارم به همهی این برنامههای قشنگت برسی و بهترینها برات پیش بیاد ^_^