گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

دم اسبی

پنجشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۲۷ ب.ظ

هوالمحبوب


شب اول که می‌خواستم لم بدهم و کتاب بخوانم، دست بردم سمت دم اسبی‌ام که کش مو را شل کنم تا موهایم کشیده نشوند، میخواستم به عادت همیشه موهایم را روی بالش افشان کنم و در لمیده‌ترین حالت ممکن از کتاب خواندن لذت ببرم، اما دستم از بالای سرم سُر خورد و مایوس به زمین نشست. خبری از دم اسبی بالای سرم نبود، انگار کسی نصف شب موهایم را دزدیده باشد. من سنگینی دم اسبی را بالای سرم حس می‌کردم و هر بار که می‌خواستم دراز بکشم دستم ناخودآگاه بالای سرم می‌رفت که موهایم را آزاد کند. من موقع راه رفتن هم سنگینی موهایم را حس می‌کردم، موهایی که چند روز یش خودم به دست آرایشگر سپرده بودم و او آرام‌آرام قیچی زده بود و حلقۀ موها روی زمین تلمبار شده بود و من هی افسوس خورده بودم به حال موهایی که می‌‍توانستم باهاشان مهربان‌تر باشم. 
میدانی من هنوز سنگینی موهایم را با خودم حمل می‌کنم هز صبح و هر شب. من هنوز هم جلوی آینه که می‌ایستم در نگاه اول شوکه می‌شوم از موهای طلایی فر خوردۀ بالای سرم. در نگاه اول تصویر توی آینه برایم غریب می‌نماید. ابروهایم که از حالت دخترانگی یک سال گذشته خارج شده‌اند و قوس و کمانی به خود گرفته‌اند، چهره‌ام را بشاش‌تر کرده، فریم صورتی رنگ عینک به چهره‌ام خوش نشسته و همۀ اینها از من آدم دیگری ساخته است. 
من هنوز هم دلم برای موهای بلندم تنگ می‌شود، دلم برای گیرۀ سبز رنگی که با وسواس انتخابش کرده بودم تنگ می‌شود دلم برای هول و ولای خشک کردن موها توی چلۀ زمستان تنگ می‌شود، دلم حتی برای انگشت‌های استخوانی آبا که لای موهایم می‌چرخید و نوازشم می‌کرد هم تنگ است. دلم برای آبا و موهای بافتۀ کودکی‌هایم تنگ است. برای بافۀ موهای پر پشتم که آبا هر بار بعد از بستنشان قربان صدقه‌شان می‌رفت. 
من بارهای بسیاری موهایم را وحشیانه کوتاه کرده‌ام، بارهای بسیاری آدم‌های بسیاری به جانم غر زده‌اند که حیف است این موهای خوش رنگ و بلند. من هر بار خندیده‌ام و گفته‌ام مو باز هم بلند می‌شود، خاصیت مو همین است دیگر، چرا برای چیزی که دوباره به دست خواهم آورد غصه بخورم؟ 
حالا دلتنگ موهایم شده‌ام، دلتنگ انبوهی موی قهوه‌ای روشن که می‌گفتند دیوانه‌ای اگر رنگ‌شان کنی، چه خوش رنگ است موهایت. موهای خوش رنگم را حالا دیگر ندارم، زمستان بود که مریم کاسۀ رنگ را روی کپۀ موهایم خالی کرد و کله‌ام نارنجی مایل به زرد شد. بهار دمیده بود پشت دیوارهای خانه که موهای نارنجی مایل به زردم را کوتاه کردم و حالا برایشان دلتنگم. یاد عکسی افتادم که اردیبهشت دو سال پیش توی شاه‌گولی گرفته بودم. بچه‌ها را برده بودیم اردوی آخر سال و من با مقنعۀ سیاه گلدار، با عیک آفتابی ایستاده بودم زیر سایۀ سروی و موهایم از مقنعه بیرون زده بودند. یک سلفی هول هولکی دم آخر که بماند به یادگار. عکس قشنگی شده بود. عکس را همان روز پست کرده بودم و کسی برایم نوشته بود چه موهای خوش رنگی. خون دویده بود زیر پوستم. اولین کسی بود که می‌گفت چه موهای خوش رنگی. بعدترها آدم‌های بسیاری این عبارت را به کار بردند اما حلاوت آن جملۀ نخسین همیشه با من است.

  • ۰۰/۰۱/۰۵
  • نسرین

من و داستان هایم

نظرات  (۱۴)

شما خانوم معلم من میشین ؟ :))))

پاسخ:
با کمال میل عزیزم:)

آخی این دلتنگی رو کاملا درک می‌کنم. منم هر بار که موهام و کوتاه کردم تا چندوقت دلتنگ موهام بودم..دفعه آخری اینقدر دلتنگی طول کشید که برای خودم نوشتم دیگه موهات و کوتاه نکن..و الان چندساله پایبند همون نوشته هستم و هربار که هوس کوتاه کردن میزنه به سرم میرم دوباره اون متنی که نوشتم و می‌خونم و منصرف میشم.

پاسخ:
من هیچ وقت اینجوری دلتنگ نمی‌شدم، هیچ وقت این حس سراغم نیومده بود که دم اسبی رو حس کنم رو سرم:)
این سری خیلی دلم پوست پیازی شده انگار:)

زود تر از اون چیزی که فکرشو کنی موهات بلند میشه   :)

این احوالاتی که نوشتین یه خاطره رو برام زنده کرد   :))

 

ضمنا 

هپی نیو هِر استایل   :))

پاسخ:
بله زودتر از اون چیزی که فکرش رو کنم.

ممنونم:)

قصه ی رابطه و نسبت بین ما دخترا و موهامون یه چیز عجیبیه

برای خود من هنوز حل نشده...!

 

پاسخ:
خب عنصر مهمی در زیباییه.

منم یه بار پنج سال پیش موهامو کوتاه کوتاه کردم 

همینطوری که شما گفتی تا میومدم دراز بکشم دستم ناخودآگاه میرفت پشت سرم 😁 و خالی برمیگشت 

با توصیفاتی که کردی موهای قشنگی داری 😍😍😍 دوباره باز بلند میشه و کیف میکنی 

آدم تو دلش خالی میشه وقتی کوتاه میکنه 

اما دوباره درمیاد 

گاهی تغییر خوبه

 

پاسخ:
من چندین بار این تجربه رو داشتم قبلا ولی هیچ وقت اینجور یجای خالی‌اش رو احساس نکرده وبدیم عجیب غریب شده:)
اینجوری می‌گن که رنگش قشنگه ولی چون خوب رسیدگی نمی‌کنم خیلی حال خوبی نداشتن این اواخر.

الهییییی :)

 

ببین! روغن زیتون و روغن نارگیل و روغن کنجد خیلی خوبه برای مو. اینا رو مرتب استفاده کن تا موهات دوباره شاداب و خوش‌رنگ رشد کنه. 

 

 

پاسخ:
:)
یکی از دلایلی که موهامو کوتاه کردم این بود که نمی‌تونستم خوب رسیدگی کنم بهش.
الان کلی روغن گرفتم که حسابی سرحالش بیارم.
امیدوارم تنبلی بهم اجازه بده فقط.

دارم به این فکر می‌کنم که ما آدم‌ها زود عادت می‌کنیم. به موی بلند، به موی کوتاه، به بودن یا نبودن آدم‌ها، به زندگی‌ها و شرایط جدید. به هرچیزی که فکرش رو بکنیم. البته یه وقتایی خاطرات قدیمی میاد و دست می‌اندازه زیر گلومون، اما کلیت ماجرا اینه که زودعادت می‌کنیم.

 

پاسخ:
اگر زود عادت کردن نبود به نظرم توی همون اوایل مسیر دچار فروپاشی می‌شدیم و نمی‌تونستیم ادامه بدیم. 

ای جانم:)

کاش همه جاهای خالی مثل همین بود، زود پر می‌شد جاش..

پاسخ:
واقعا کاش همین‌طوری بود که گفتی.

دل کندن از چیزهایی که مدت زیادی همراه ما هستن کار سختیه و دلتنگی بهمراه داره، اما این کارهای جسورانه میتونه از ما آدم های قوی تری بسازه، و وابسته نبودن رو بهمون یادآوری کنه. گاهی اونقدر به خرده عادت های بی فایده زندگی خو می کنیم که متوجه نمیشیم داریم پیرتر میشیم و هنوز از خیلی چیزها دل نکندیم و برای کشف چیزهای جدید قدمی برنداشتیم. گاهی باید جسورانه از خیلی چیزها دل بکنیم و به دنیامون رنگ تازه ای بدیم. زندگی هیچ وقت یک شکل نبوده، پس ما هم نباید یک شکل باقی بمونیم...

سلام بر استاد و سرور بزرگوارم، سال نو مبارک، امیدوارم سال جدید برای شما پر از سلامتی و حال خوب باشه :)

پاسخ:
سلام سال نوی شمام مبارک.
وقتی می‌گین استاد و سرور بزرگوار هی دور و برم رو نگاه می‌کنم که ببینم با کی هستین:))
من نسرینم همینقدر ساده و بدون پیشوند و پسوند:)


هیچ وقت توی زندگیم آدم جسور و ریسک پذیری نبودم ولی حس می‌کنم از یه جایی به بعد باید به تجربه‌های جدید فکر کنم و زندگیم رو یه تکونی بدم.

میدونی موی کوتاه دو سه روز اول نبودش اذیت کننده است ولی اگه مدلش قشنگ باشه، لذتش با جونت پیوند میخوره. من یک ساله تقریبا که موهامو کوتاه کردم و هی میرم تمدیدش میکنم و انقد مدلش خوبه که چندین نفر از دوستام و حتی بلاگرا و خانومای خونه هم همین مدلی کوتاه کردن و لذت بردن.

جوری نوشتی که حتی منِ عاشق موی کوتاهم دلم واست سوخید ولی اشکال نداره یه مدت هم نسرین این شکلی بمون.

پاسخ:
مشکل سر مدل موهام نیست، من خیلی دوست دارم مدلش رو. می‌گم که دفعه اولیه که چنین حسی بهم دست داده. الان دیگه داره خوشم میاد ازشون:)
مدلش چیه موهات؟

پس بهتره منم برای موهام گودبای پارتی بگیرم

پاسخ:
آره بگیر حس خوبی داره:)

نمیدانم چرا ناگه نموندی مویت را کوته 
سر زلف پریشان را ز دامانت کردی جدا
فکندی بر خاک پایت برهنه شد شانه هایت...

همین آهنگ

پاسخ:
عه برامون آهنگم خوندن پس:)

لینک کار نمی‌کنه ولی:(

چندی پیش خواب دیدم هنوز سربازیم تموم نشده و باید برم ته‌مونده‌اش رو هم بگذرونم ولی این قسمت ترسناک خوابم نبود، اون‌جاییش ترسناک بود که باید موهامو کوتاه می‌کردم! برای منی که کابوسم کوتاهی موهامه، حرف از کوتاهی اعتراض‌آمیز موها، هم ترسناکه چه رسد به عمل کردنش :|

بعد اونی که اولین بار گفت عینکت به چهره‌ات میاد، چی؟ اون حلاوت نداشت؟ D:

پاسخ:
با اون ماجراهایی که تو از سر گذروندی تو سربازی منم ترسیدم چه برسه خودت:) خدا رو شکر که خواب بوده.
الان موهای تو دو برابر شایدم سه برابر موهای منه:)
حلاوت داشت ولی خب موهام مال خودمه، جزئی از وجود منه ولی عینک یه عنصر خارجیه:)
از این به بعد خواستی تعریف کنی از چیزای دیگه مایه بذار:)

پس چرا واسه من کار می‌کنه؟!

 

گیسوی کوته ویگن.

پاسخ:
با گوشی تونستم دانلود کنم رو سیستم کار نمی‌کرد نمی‌دونم چرا.
ممنونم آهنگ‌ زیباییه😊

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">