اوچومونجی اوباشدان(*)
هوالمحبوب
دلم میخواهد این روزها و شبها بیشتر دعا کنم. برای کسانی که دل از دست دادهاند، برای چشمهایی که منتظرند، برای لبهایی که مهر سکوت خوردهاند. برای تمام کسانی که دلتنگند و بیچاره. برای تمام کسانی که دستشان از بام آرزو کوتاه است. دلم میخواهد امید ارزان بود محبوب من. دلم میخواست عشق ارزان بود، وفاداری ارزان بود و من جهان را سیراب میکردم از امید، از عشق، از وفاداری. دوست داشتن را خودت در نهادمان نهادی و بیچارهمان کردی تا دنبال چاره باشیم همه عمر. بگذار اشکها راه خودشان را پیدا کنند و سیر سیر بگرییم، بلکه راه نجات را یافتیم. بگذار عشق هنوز زنده باشد، بگذار امید هنوز تصویر روشنی از آینده باشد، بگذار همچنان به تو که فکر میکنیم لبخند شویم.
*عنوان: سومین سحر
بعضی چیزا گرون بودنشون بهتره اونوقته که ارزش واقعیش معلوم میشه