پا پس نکشیدن
هوالمحبوب
دیگر مهم نیست که کسی اینجا را نمیخواند، مهم نیست که بازدید پستها آمار فاجعه باری دارند، مهم نیست چون دیگر برای این چیزها قرار نیست غصه بخورم. حتی اگر پایان عمر وبلاگنویسی باشد، تا جایی که بتوانم از نوشتن دست نخواهم کشید چون اینجا مرا به زندگیای که دوستش دارم پیوند میدهد. امروز نسرین بهتری بودم، دو ساعت بیوقفه پیادهروی و عکاسی، حسابی سرحالم آورده. دارم قبل از اینکه مهیای زنگ زدن به درمانگرم شوم، خودم را از پیله بیرون میکشم. قرار است تمام حرفهایی که جلسات قبل زده است را مرور کنم، باید دست خودم را بگیرم و از باتلاق بیرون بکشم. خودم را و این تن نحیف را که حاضر به پذیرش شکست و فروپاشی نیست دوست دارم. امروز حس میکردم پاهایم قوت بیشتری دارند. منتظر هیچ دست معجزهگری هم نیستم. این روزها کمتر به تقویم سر میزنم. راستش نگاه کردن به تاریخهای علامتزدهای که سالهای گذشته ذوقشان را داشتم، حالا عذابم میدهد. امسال متفاوت از سالهای گذشته اردیبهشت را سپری میکنم به امید روزهای بهتر، پرشکوهتر، رهاتر و پر لبخندتر.
راحت باشین :)))))))))
میدونم در مقابل سال هایی که وبلاگ نویسی تو اوج بود این آمار بازدید مسخره اس...
ولی بی انصاف نباشین ما هنوز هستیم : دی