گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

از قوی بودن خسته‌ام، لطفا بغلم کن

جمعه, ۲۵ تیر ۱۴۰۰، ۰۴:۵۵ ب.ظ

هوالمحبوب


راستش لوس کردن خودم برای کسی را بلد نیستم. هر بار هم که کارد به استخوانم می‌رسد، نهایت واکنشم خزیدن توی رختخواب و دور شدن از همۀ موجودات زنده است. آدم بد مریضی نیستم. مریضی‌ام رنجش برای خودم است نه دیگری. کمتر وبال گردن کسی بوده‌ام توی زندگی.
بچه که بودم به خاطر یک اهمال‌کاری از طرف مادرم، کلیه‌هایم عفونت شدیدی کرد. روزی یک پنی‌سیلین کمترین زجری بود که از آن سال‌ها به یاد دارم. معده‌ام هم همیشۀ خدا ضعیف و نازنازی بود. کافی بود توی تابستان کمی در خورد و خوراکم افراط کنم که سیستم گوارشی علیه‌ام قیام کند. بارها این حالت تهوع کار دستم داده و بارها کارم به بیمارستان کشیده. 
توی همان سال‌های کودکی، هر بار که قرار بود مهمانی یا سفری در پیش داشته باشیم، معمولا قبلش یا در طولش من مریض بودم. یک موجود کم‌حرف و لاغر مردنی که مدام توی خودش ناله می‌کند و در تلاش است آسیبی به کسی نرساند.
توی سفر سرعین بود که دوباره گوارشم ریخته بود به هم، کج‌دار و مریز می‌رفتم و می‌آمدم و سعی می‌کردم سفر را به کام کسی تلخ نکنم. شوهرخاله‌ام توی راه برگشت گفته بود: کاش همۀ بچه‌ها مریضی‌هایشان شبیه نسرین بود، طفلی فقط توی خودش درد کشید و هیچ نق و نالی ازش به گوش نرسید.
توی مهمانی‌ها هم چشمم به غذاهای خوشمزه بود و نمی‌توانستم لب به چیزی بزنم. کی حالم بهتر شد را نمی‌دانم ولی بهتر شدم. حالا دیگر اوضاع رو به راه است. ولی من همیشه یک گوشه از ذهنم نیاز دارم دختر لوسی باشم که بلد است خودش را برای کسی لوس کند. اوایل برای پدر و مادرش و بعدتر ها برای پارتنرش.
این روزهای پیچ در پیچ بدجوری هوس کرده‌ام نازکش داشته باشم. ندارم، مثل همیشۀ تاریخ کسی را ندارم که رنجم برایش مهم باشد. از دیشب که دردهای پریود امانم را بریده و دل و روده‌ام به هم می‌پیچد، نشسته‌ام یک گوشه و همش منتظرم کسی بیاید و بغلم کند. میل عجیبی به ناز شدن دارم. دم به دیقه می‌زنم زیر گریه و می‌گویم از قوی بودن خسته‌ام لطفا بغلم کن. حتی اگر تو آنی نباشی که باید باشی، حداقل چند روزی بغلم کن تا من آرام شوم. بفهمم عزیز دل کسی بودن چه مزه‌ای دارد، چه طعمی دارد، اینکه دردت درد کس دیگری هم باشد چطوری است!
این دیگر جای خالی نیست که از آن صحبت کنیم و بخواهیم به هر نحوی شده پرش کنیم، این یک چاه ویل است به معنای واقعی کلمه. دلم می‌خواست می‌توانستم عزیزت باشم حتی اگر شده به اندازۀ چند روز....
  • ۰۰/۰۴/۲۵
  • نسرین

از رنجی که می‌کشم

نظرات  (۸)

#درد_مشترک.

آخ نسرین جون.نگم که بغضم ترکید با متنت..چه قدر دلم می‌خواد این روزها یکی من رو بغل کنه،بهم بگه گریه نکن و برام تعریف کن..آخ خدای من.جزو نیازمندی‌هامه!

پاسخ:
از اینکه کسی همدرد من باشه غصه‌دارتر میشم. کاش اوضاع برات بهتر پیش بره عزیزم. روزی که لبخند بزنی و بگی من دیگه شبیه تو نیستم نسرین:)

از راه دور بغل ام برای تو 

هرچند که می دانم ...میفهمم این متن را 

همیشه کسی که باید نیست 

پاسخ:
🤗🤗🤗🤗

😔😔😔

لحاف رو کشیدم رو سرم و از درد می‌پیچم به خودم. این وسط انگشتمم بازی‌اش گرفته. وسط پروسه درد کشیدن سرمو آوردم بیرون و دو کلوم با خدا حرف زدم، گفتم وجدانا تو این تنهایی و بی‌کسی و پریود لااقل درد این بدمصب رو ساکت کن نمی‌کشم دیگه. کسی رو که مبتلامون نمی‌کنی، پریود که باید بشیم لااقل درد مضاعف ننداز به جونمون.

در کمال تعجب قبول و انگشتم دردش ساکت شد:|

کاش بقیه حرفامونم می‌شنید. 

نسرین عزیزم

خیلی وقته به اینجا سر میزنم اما نمی تونم برات بنویسم اما امروز مثل مادری که قد کشیدن بچه اش را تماشا میکند و غرهایش را می فهمد و نمی تواند کاری بکند چون در رشد رنجی است که جز خود آدم نمی تواند از عهده اش بربیاید دلم میخواست بغلت کنم فقط. همین. بدونی کسی هست پیشت. بدونی زندگی لامصب همینه و تف بهش ولی همین دیگه هست. و وقتی قبولش کردی دیگه اونقدرا آزارت نمیده. و اون رنج مستمر هست ولی اونقدرا تیز نیست که اذیتت کنه.

کلی برات حرف داشتم بنویسم ولی جاش اینجا نیست. دلم میخواست آدرس پیج اینستامو برات بذارم اما میترسم از عریانی نوشته هام و از تفاوت نگاهمون به زندگی بگریزی و بری و من دیگه نسرین نداشته باشم که اینجوری حرف بزنه و من بفهممش. بهرحال که بدون کسی همین جاها می فهممت .

پاسخ:
سلام معصومه جان
ممنونم از لطف همیشگی‌ات به نوشته‌های من.
گمون نمی‌کنم اینقدر سطحی باشم که با نوشته‌هات نظرم راجع بهت تغییر کنه:)
رو هیکلم حساب کن:)
  • یاسی ترین
  • عزیزم چه بچه مظلومی بودی :)

    توی این روزهای خاص آدم حساس‌تر هم میشه و واقعا احتیاج داره که بخزه تو آغوش مهربونی. ولی خوب بیشتر وقت‌ها کارای خونه و بچه‌ها نصیبت میشه😁

    کیسه‌ی آب گرم واقعا معجزه میکنه 

    امتحان کن 

    خیلی به آدم آرامش میده. درد رو هم تسکین میده.

    پاسخ:
    خیلی:)
    عوضش بعد از رسیدن به بلوغ حسابی تلافی کردم:))

    من فقط خواب آرومم می‌کنه. تو گرما کیسه آب گرم بیشتر کلافه کننده می‌شه:)

    عزیزممممم:))
    راست می‌گین. شمام مصائب خودتون ور دارین.
  • مترسک هیچستانی
  • دلم یه شکم سیر، گریه می‌خواد...

    پاسخ:
    :(

    تکنولوژی مفت نمی‌ارزه نسرین. چرا نمیشه از این فاصله بغلت کنم آخه؟ 

     

     

    + یه بغل غولی خوب برات آرزو دارم عزیزم ؛)

     

    پاسخ:
    آه واقعا لعنت بهش:(


    +بغل غولی خیلی خوبه:)) از اونا که توش گم بشی:))
    ولی من همیشه فکر می‌کنم بغلی که توش جا بشم پیدا نمی‌شه.
    بدبختی‌ای داریما:))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">