گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

ماجراهای هفتۀ سوم

شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۵۶ ب.ظ
هوالمحبوب
راستش را بخواهید از چهارشنبه چند بار پنل را باز کرده‌ام که خاطرات هفتۀ سوم را بنویسم ولی حتی جان تایید کامنت‌های پست قبل را هم نداشتم. حالا هم به ضرب گلوله خودم را نشانده‌ام شت سیستم تا چند خطی بنویسم صرفا جهت مبارزه با فراموشی.
قبل‌تر از این، در مدرسۀ الف، گروه‌های الف و ب تعیین کرده بودیم و هر روز دو ساعت گروه یک و دو ساعت گروه دو، در مدرسه حاضر می‌شد. سخت بود تکرار دوبارۀ درس‌ها ولی برای من که عادت داشتم، سخت نمی‌گذشت. ولی از اول این هفته قرار شد، گروه الف، روزهای زوج و گروه ب، روزهای فرد حاضر شوند.
راستش را بخواهید به هیچ کاری نمی‌رسم. درسی را که تحویل داده‌ام نمی‌توانم تحویل بگیرم. یادم می‌رود چه چیزی را به گروه الف گفته بودم و چه چیزی را به گروه ب. یکهو ده روز فاصله می‌افتد بین آمدن گروه الف و ب و من کلافه و گیج، خودم را مرور می‌کنم که باید امروز چه گلی به سر بگیرم. معاون و مدیر هم برای راحتی حال خودشان، قبول نمی‌کنند که به همان روال قبل برگردیم و گویا تا اواسط آبان همین بساط را باید تحمل کنیم. 
باقی ساعت‌های درسی را باید در شاد مشغول باشیم و من چقدر متنفرم از وقت نشناسی شاگردهایی که ارث پدرشان را از معلم طلبکارند!
می‌دانید آنقدر پر از انگیزه و شور و شوق راهی کلاس می‌شم که حد ندارد. اما بچه‌ها عجیب درس نخوان و بی‌خیالند. گویا دو سال مجازی پاک هر چه رشته بودیم پنبه کرده است. تدریسم به زبان ترکی و فارسی است و هی به جای جلو رفتن عقب‌گرد می‌کنم. بچه‌ها انبان‌شان بدجوری تهی است و من گیج و کلافه‌ام که چطور و از کجا شروع کنم که بهتر نتیجه بگیرم. باز کلاس هفتمی‌ها را میشود هندل کرد. ولی مگر می‌شود کلاس نهمی باشی و ابدا هیچ از ادبیات بارت نباشد؟
راستش وسط کلاس هفتم زدم زیرگریه. اما گریه از سر شوق.
قصه این بود که هفتم‌ها آزمون آغازین‌شون رو بدجوری خراب کرده بودن. یعنی چند نفر صفر و یک هم داشتیم حتی. آزمون آغازین، در هفته اول مهر از مباحث سال قبل گرفته می‌شه تا معلم دستش بیاد شاگرداش چه سطحی دارن و بر اساس اون تدریس خودشو برنامه‌ریزی کنه.
توی ارزشیابی هم نمرات آغازین دخیل نیستن. خلاصه که شاگردا شروع کردن به توجیه که بلد نبودیم، مجازی بودیم، نگفته بودن و...
خیلی عصبانی بودم اون لحظه ولی خب حق با اونا بود. خلاصه یکم به اونایی که ورقه رو سفید داده بودن توپیدم که لااقل شانسی می‌زدین یکی رو(تستی بود) تا اوضاع رو اینجوری دیدم فکر کردم بررسی سوالات همین آزمون بهتره تا تدریس جدید. تک به تک سوالات رو با توضیح مفصل کار کردم باهاشون و دست آخر رسیدم به دستور زبان.
در کمال تعجب دیدم هیچ کدوم از ۲۳ نفر فعل رو نمی‌شناسن! یعنی هر کلمه‌ای به ذهنشون میاد به عنوان فعل جمله بهم قالب می‌کنن.
اونجا بود که فهمیدم هیچ کدوم از شش معلم محترم ابتدایی این طفلیا، متوجه نشده که اینا فعل نمی‌دونن چیه! کسی که فعل رو نشناسه طبعا باقی مباحثم جا نمیوفته براش. بعد من شروع کردم با حرکات نمایشی باهاشون فعل رو تمرین کردن. پریدم، نشستم، راه رفتم، خندیدم، گریه کردم، خوندم و...
تا اینکه بالاخره رسیدیم به تمرین. درس دوم رو باز کردم و گفتم بخونید و فعل‌هاشو بلند بلند بگین. اغلب‌شون باز غلط گفتن. فهمیدم هنوز جا نیوفتاده.
رفتم سر مصدر، بن ماضی و مضارع. از زندگی‌شون مثال زدم از زمان گفتم و... گلوم خشک شده بود. از صبح بی‌وقفه درس داده بودم و چایی نخورده بودم.
بعد که برگشتیم سر درس، این بار همشون فعل‌ها رو درست تشخیص دادن و من ایستاده بودم وسط کلاس و اشکام می‌چکید.
این باشکوه‌ترین لحظه زندگی هر معلمیه. لحظه به ثمر نشستن. وقتی ازشون خواستم فعل امر بسازن اینجوری جا انداختم که تصور کنین ملکه‌اید و باید به زیر دستاتون دستور بدین. مرحله رو طی کردیم و رسیدیم به اونجا که باید از فعل‌های امرشون، بن مضارع می‌ساختن. دستم رو گرفتم جلوی زهرا و نوشتم برو. اگر ب از اولش حذف بشه چی می‌مونه؟ اینجوری شد که جا افتاد براش. معلم باید از همه چیز برای پیش بردن تدریسش استفاده کنه. این یعنی بهانه نیاری اگر امکانات نداری، بهانه نیاری اگر تو روستایی، اگر محرومیت از سر و کولت بالا می‌ره.
خبر جالب دیگه اینکه یکی از بچه‌های مدرسه روستای الف، با اسب میاد مدرسه و من سراپا قلب میشم و نگاهش می‌شم.
فعلا همینا. 
  • ۰۰/۰۷/۲۴
  • نسرین

من و دانش اموزانم

نظرات  (۱۷)

  • نسیم صداقت
  • سلام عزیزم، تلاشتون ستودنیست. انشااله همواره شاد، موفق و سلامت باشین

     

    پاسخ:
    سلام نسیم عزیز
    ممنونم از محبتتون :)
  • دُردانه ‌‌
  • خدا صبرت بده. من اصلاً و ابداً صبر و اعصاب معلمی ندارم.

    + از اسب می‌ترسم. کلاً از همۀ حیوانات :|

    پاسخ:
    حرف اول رو علاقه میزنه و بعد صبر. در حالی که خودمم آدم عجولی‌ام در حالت کلی:)


    +اسب که قشنگه

    اوف مامان 

    شاهزاده ی سوار بر اسب... 

     

    چه پست خوبی بود این 

    پاسخ:
    شازده خانوم:)


    قربانت
  • بهارنارنج :)
  • عزیزم خدا قوت

    معلمی واقعا لذت بخش و در عین حال سخته

    پاسخ:
    ممنونم بهارنارنج

    بله موافقم.
  • ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
  • تا باشه از این گریه ها... (گریه از سر شوق وسط کلاس هفتمی ها).

     

    سلام :)

    پاسخ:
    اوهوم.
    اصلا آدم کیف می‌کنه وقتی چیزی رو یاد می‌گیرن:)

    یا خود خداااا

     کلاس هفتم ندونه فعل چیه که دیگه هوچ 0__0

    پاسخ:
    خیلی وضع خرابه متاسفانه زری جان:(
  • آقاگل ‌‌
  • اینکه میگن روزهای فرد و روزهای زوج بیاید مدرسیه، باعث نمیشه ساعات کاری معلم‌ها دو برابر بشه؟ اینکه نامردیه که. انگار داری از یک نیروی کار به اندازه دو برابر کار می‌کشی. :/ 

    .

    اینکه یکی از دانش آموزا با اسب میاد، خیلی باحاله. وقتی توی کانال هم گفته بودی چشمام گرد شده بود. :)

    فکر کنم من یک اسب پرسنم. 

    پاسخ:
    نه خب هر معلم ساعت‌های موظفی خودش رو می‌ره.
    مثلا من شنبه به گروه الف درس می‌دم بعد سه‌شنبه همون درس رو به گروه ب می‌گم.
    فقط باعث شده از درس عقب باشیم.



    نعیمه هم یک اسب پرسنه گمونم:)
    عکسش رو برات فرستادم؟
  • مترسک هیچستانی
  • خدا قوت :)

    پاسخ:
    ممنونم:)
  • دچارِ فیش‌نگار
  • واقعا خسته کننده است؛ خسته نباشید :)

    پاسخ:
    نه اصلا خسته کننده نیست.
    جزو شغل‌های متنوعه اتفاقا:)

    ممنونم.

    امروز مامان داشت می‌گفت دانش‌آموزای کلاس چهارمش امسال باید روی دستور زبان تمرکز کنن. تعریف می‌کرد که چه جوری براشون از ساختار جمله میگه. توی سرفصل درساشون نیست که این کلمه‌ای که جمله باهاش کامل میشه اسمش "فعل"ه. ولی مامان میگه من بهش گذرا اشاره می‌کنم. اینجوری هم یه کلمه توی ذهن دانش‌آموز باهوشم می‌شینه که بعدا شنید براش آشنا باشه؛ هم زمانی که خانواده می‌خوان توی درس‌ها به بچه‌ها کمک کنن یه درکی از درس داشته باشن. تدریس دبستان واقعا سخته و اگه درست انجام نشه کار برای معلم‌های دوره‌های بعدی سخت‌تر میشه. 

     

    من بازم با خوندن این متن از شادی و هیجان بغض کردم. بازم دوست دارم از تجربه‌هات برامون بنویسی :)

    پاسخ:
    اگه نظر من رو بخوای، اتفاقا بهترین وقتش همون سوم و چهارم ابتداییه.
    بحث ابتدایی رو مطرح کنیم و جا بندازیم و بعد در پنجم و ششم کاملا توضیح بدیم و دیگه در هفتم بریم مباحث تخصصی‌تر.
    من تا پارسال برای ششمی‌ها تمام مباحث صفر تا صد فعل رو می‌گفتم حتی انواع ماضی و مضارع رو.

    دم مامانت گرم حسابی.
    +من حس می‌کنم تو جزو معدود کسایی هستی که حس منو کامل درک می‌کنی تو این پستا:)


  • نسیم صداقت
  • قربانت :)

    پاسخ:
    :)
  • آقاگل ‌‌
  • نه چیزی نفرستادی برای من. :)

    پاسخ:
    فرستادم الان.
  • مریم بانو
  • سلام 

    معلمی واقعا توی آینده بچه ها تاثیر داره نقشش

     

    من یادمه معلم ریاضی دوران راهنماییم انقدر خوب و روون درس میداد که تبدیل شده بود به درس موردعلاقه م و بالاترین نمره م

     

    خیلی روش های خوبی به کار میبرد برای تدریس مخصوصا درس خشکی مثل ریاضی که اکثرا دوستش ندارن 

     

    دبیرستان که شدم معلم عوض شد و واقعا کم کاری میکرد اصلا خال نداشت پاشه از رو صندلیش:)

    سرامتحانای ریاضی به حدی گریه میکردم که سردرد میشدم ازاون موقع هروقت حال روحیم خرابه شب خواب خراب کردن امتحان ریاضی میبینم ! 

     

    شده کابوس تکراری برام بعد این همه سال

     

    خدا قوت معلم دوست داشتنی:))

     

    پاسخ:
    سلام.

    موافقم و به شدت آرزو می‌کنم درسشون رو ادامه بدن و نصفه کاره رها نکنن.
    خدا حفظشون کنه.
    منم پنجم ریاضی‌ام افتضاح بود و معلم اول راهنمایی یه کاری کرد که شدم عاشق ریاضی، تا نخبگان جوان رفتم:)


    ممنونم عزیزم.

    چی؟! شازده خانم؟ چه جالبتر شد :) 

    پاسخ:
    خب دانش‌آموزم دختر بود دیگه:)

    هوم

    خوب من ندیدم به عمرم خواهر، برای همین میگم برام جالبتر شد

     

    دارم تصور می کنم چه طبیعت زیبایی می تونه باشه اونجا 

    پاسخ:
    چی ندیدی؟ اسب یا شاهزاده؟

    کسی که با اسب به مدرسه بره دیگه بابا 

    اجرت با اون بالایی خانم معلم :-*

    پاسخ:
    قربانت:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">