هوالمحبوب
یک آن میخکوب صفحه شدم؛ اصلا حواسم پی هیچی نبود، فقط اشک بود که گوله گوله از چشمام میبارید. مگه میشه آخه؟!
چقدر تفاوت آدم ها قبل و بعد حرف زدن زیاده. همیشه به بازیگرها به چشم آدم های خوشبخت و بی درد نگاه میکنیم و غبطه میخوریم به حال خوبشون.
ولی پارسال بهنوش بختیاری و امسال پرستو صالحی یه روی دیگه از این سکه رو نشون مون دادن.
چیزی که متاسفانه خیلی ها جرات ابرازش رو ندارن.
میدونین من بعد این برنامه احساس میکنم شجاع تر شدم.
احساس میکنم از کم و کاستی های زندگی ام دیگه خجالت نمیکشم.
از نداشته هام ناراحت نیستم.دیگه نمیخوام شکایت کنم.
اصلا برام قابل باور نبود که زنی مث پرستو صالحی با یه همچین دردی بزرگ شده باشه.
چقدر ما آدم ها نیاز داریم به شناخت، به معرفت و به دور شدن از قضاوت.
نمیدونم اگر خدای نکرده من جای اون بودم ایا همینقدر از داشتن چنین پدری فرار میکردم یا نه؟!
چون نشستن زیر باد کولر و نظریه پردازی کردن خیلی کار راحتیه.
چقدر درد رو افشا کردن سخت و طاقت فرساست.
آفرین به شجاعت و جسارت این زن که فقط برای نجات یک خانواده هم که شده دست به این کار زد.
شاید خیلی ها با این برنامه یکم به خودشون بیان.
چون قسم حضرت علی(ع) رو دادن هیچ کدوم مون حق قضاوت کردنش رو نداریم.
اینکه اگه ما جای اون آدم بودیم چه برخوردی میکردیم و...
بعد مدت ها یه برنامه ی عالی دیدم از ماه عسل.
البته که کج سلیقگی پخش شبکه سه یه جاهایی حالمون رو گرفت ولی دم احسان علیخانی گرم که به موقع تذکر داد و به موقع عذرخواهی کرد
بعدا نوشت:به نظرم همتون خسته این یا خوابین یا ؟؟!!
چرا هیچ کس نیست؟!
پرنده هم پر نمیزنه اینجاها!!
بابا روزه داری دیگه اینقدرم سخت نیستا!- ۱۰ نظر
- ۰۳ تیر ۹۵ ، ۲۳:۳۰