گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من و کتابهایم» ثبت شده است

هوالمحبوب


سلام به همگی

من الان یه نسرین خوشحال ازیه شهر برفی که دارم به همه ی شما سلام میکنم!

جاتون خالی دیشب یه برفی تو تبریز اومد حسابیییییی.

توی این پست می خوام یه کتاب از جلال آل احمد معرفی کنم. کتاب سنگی برگوری که نمیدونم  یه اتوبیوگرافی یا همون خود زندگی نامه نوشت محسوب میشه یا نه چون فقط راجع به یه بخشی از زندگی است. کتاب رو جلال عزیز به قلم خودش نوشته و بعد از مرگش منتشر شده. جلال آل احمد و سیمین دانشور هیچ وقت فرزندی نداشتند. این کتاب شرح این ماجراهاست که این دو نویسنده ی موفق معاصر

چه تلاش هایی برای دست یافتن به این موهبت انجام دادند و ناکام موندند!

کتاب در شش فصل تنظیم شده و کل  کتاب بسیار موجز است روی هم رفته90 صفحه، همین خوندن کتاب رو راحت تر میکنه و میشه در عرض یک روز خوند و تمومش کرد. اگه با آثار آل احمد آشنا باشین میدونین که عنصر برجسته ی نوشته های  ایشون، بی پروایی قلم و رک بودن در همه ی جاست.

توی این کتاب هم جلال خیلی راحت راجع به مسائل شخصی خودش و همسرش حرف میزنه، گاهی نوشته هاش شبیه حرفهایی است که همه ی ما در خلوت و تنهایی راجع به مهمترین مسائل زندگیمون و راجع به عزیزترین کسای زندگیمون می زنیم.واگویه هایی که هیچ وقت دوست نداریم در جمع عنوان بشه. بیشترین درد فرزند نداشتن در تنهایی های دونفره خودش رو بروز میده. وقتی بعد از 14 سال به این نتیجه میرسی که این زندگی یه چیزی کم داره.وقتی دختر خاله ی مادرت از زبانش در میره و میگه: «تو شهر، بچه ها، توی خانه های فسقلی نمیتوانند بلولند و شما حیاط به این گندگی را خالی گذاشته اید....»

حیاط چهار صد و بیست متر مربعی ات خالی است و این چیزی نیست که بتواند پنهانش کرد یا کتمانش...

جلال یک متکلم وحده است در کل کتاب. هم خودش را حلاجی میکند هم همه ی شخصیتهایی که دور برش را گرفته اند. تحلیل میکند بد و بی راه نثارشان میکند از کوره در می رود و سپس دوباره ارام می شود

از این همه درگیر دکتر و دارو و آزمایش شدن. و کم کم شکل موش های آزمایشگاهی را پیدا کردن متنفر است

در عین حال میداند که گریزی از هیچ کدامشان نیست. آغاز فصل دوم صحبت از بی فرزندی به بی کاره ماندن حس مادری و پدری . در خودش و سیمین اشاره میکند گریزی به فرزندخواندگی و...

جایی در همان صفحات میخوانی: «فکرش را که میکنم میبینم آخر باید یک چیزی-نه-یک کسی باشد که ما دوتایی خودمان را فدایش بکنیم. همه ی چیزها را آزموده ایم و همه ی ایده آل ها را.اما کدام ایده آل است. که ارزش یک تن آدمی را داشته باشد تا بتوانی خودت را فدایش کنی؟به پایش پیرکنی؟»

کتاب بی نهایت ارزش خواندن دارد هم برای اینکه نوشته ی جلال ال احمد است. با همه ی شگردهایی که در اغلب نوشته هایش به کار میگیرد. که تو در تور بیوفتی و تا آخر قصه را لاجرعه سر بکشی. و هم برای اینکه راجع به خودش نوشته است.هم تلخ است هم شیرین. هم تلنگر میزند و هم لبخند به لبت می آورد گاهی. تناقض ها و تفاوت ها و شباهت ها همه در هم تنیده و این کتاب را سر و شکل داده. در آخر هم باید بگویم ماجرا چیزی نیست که بخوانی چون می خواهی آخرش را بدانی میخوانی چون غرق در لذت خواندن می شوی ....

کتابی که من در دست دارم مال انتشارات سیامک است.  از خوش شانسی من چاپ سال 76  است. چون احتمال داره چاپ های جدید سانسور شده باشند. نمیدونم فقط حدس میزنم!

حتما بخونید پشیمون نمیشین!

 

  • نسرین

هوالمحبوب

سلام

تنهایی پرهیاهو اثر جاودان بوهیمیل هرابال نویسنده ی اهل چک، ترجمه ی هنرمندانه ی پرویز دوایی

مدتهای مدیدی بود که به دنبال خواندن تنهایی پرهیاهو بودم از هر  کتابفروشی و کتابخانه ای سراغش را گرفته بودم ولی همیشه مایوس میشدم گویی کمیابی آثار هرابال در زمان حیاتش همچنان بر کتابهایش سیطره دارد!!

تا اینکه روی آوردم به نسخه یpdf اش  به امید اینکه نسخه ی کاملی باشد.

مقدمه ی جناب دوایی در صحیفه ی کتاب دریچه ای به دنیای  تازه است دنیای هرابال و اثارش. به واقع هرابال از پس سالها هنوز هم برای بسیاری گمنام و ناشناس باقی مانده است.

تنهایی پرهیاهو رمانیست که خواننده را مسخ  میکند. با وجود اینکه نتوانستم صفحاتش را لمس کنم  و با چشم درد فراوان تمامش کردم ولی  به واقع کیفور شدم از خواندن یک اثر فاخر چیزی که مدتها تشنۀ خواندنش بودم

هانتا شخصیت اصلی کتاب اینگونه خودش را معرفی میکند: «سبویی هستم پر از اب زندگانی و مردگانی که کافیست به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود»

معرفی اش هم برای جذب شدن به کلمات کتاب کافیست جایی از کتاب نویسنده از قول هانتا میگوید: «اگر کتابی حرفی برای گفتن و ارزشی داشته باشد در کار سوختن فقط از آن خنده ای آرام شنیده میشود چون که کتاب درست و حسابی به چیزی بالاتر و ورای خویش اشاره دارد و این است حرف کتاب...»

کتاب به سان کلام کانت «از چیزهایی از اندیشه هایی سخن میگوید که میفهمی ولی نمیتوانی وصف کنی»

در آغاز وقتی  عبارت« نه آسمان عاطفه ندارد» را در کتاب میخواندم عبارتی که جا به جا تکرار شده منظور نویسنده را متوجه نمیشد ولی در آخرین سطور وقتی قصه ی هانتا در دستگاه پرسی که عاشقش بود به پایان میرسد ، به خوبی درک کردم که آری اسمان عاطفه ندارد ولی احتمالا چیزی بالاتر از آسمان وجود دارد که عشق و شفقت است چیزی که مدتهاست که آن را از یاد برده ام....

کتاب تنهایی پرهیاهو مخاطب خاص میطلبد و از این رو برای همگان توصیه نمیکنم چراکه شاید به مذاق همه خوش نیاید...

میلان کوندرا نویسنده ی نامدار چک که برای ما ایرانی ها بسیار نام آشناست در باره ی هرابال میگه: ادبیات چک به دو دوره ی قبل و بعد از بروز هرابال تقسیم میشه.

هرابال در  سال 1914 در کشور چک که اون زمان جزو امپراطوری اتریش مجارستان  بوده به دنیا اومده دکتری حقوق گرفته و قبل از نویسنده شدن کارهای مختلفی رو تجربه کرده در واقع میشه لقب کارگر_ روشنفکر رو به هرابال داد!در بحبوحه حکومنت کومونیستی اثار نویسندگانی چون هرابال در کشور چک اجازه ی انتشار  نمیافت و واز همین رو هرابال نویسنده ای برای  کشوی میز لقب گرفت!هرچند اثارش به سبب سیل علاقه مندان به صورت دستی منتشر میشد و دست به دست میگشت آثار هرابال به حق اینه ی روزگار  مردم چک بود زبانی که مردم کشورش را جذب میکرد و حتی مرزهای چک را در مینوردید و در سایر کشورها هم خوانندگانی داشت.

هرابال سرانجام در سال 1997 از طبقه ی پنجم بیمارستانی به پاییت پرت شد یا خودش را پرت کرد!و به اوج هنر نویسندگی اش خاتمه بخشید!به قول...با مرگ هرابال دوران دوران یک نسل بزرگ ادبی قرن حاضر چک به نحوری بی بازگشت به پایان میرسد.

*برای معرفی نویسنده ی این کتاب از مقدمه ی جناب دوایی کمک گرفتم ولی نقد کتاب قلم ناتوان خودمه.

نقد کتاب:

داستان تنهایی پرهیاهو داستان عجیبیست قصه ی تنهایی مردی به نام هانتاست که به مدت 35 سال کارش پرس و خمیر کردن کتاب و کاغذ باطله بوده کاری که تنها دلیل انتخابش این بود که بتونه کتابهایی رو که اجازه خوانده شدن  ندارن توی اون زیرزمین و لای کاغذ باطله ها گیرش بیاره و بخونه!

تنهایی پرهیاهو را میتوان در زمره ی رمانهای فلسفی و روانشناختی جای داد چرا که سراسر تک گویی های هانتاست از انزاوا و یاس و تنهایی هایش.تنها شخصیت پر رنگ داستان و یکه قهرمان کتاب همین هانتاست

کسی که زندگی اش را در زیر زمین نمور وقف پرس کتابها کرده است  دچار عوالم مالیخولیای است توهم و تنهایی و افسردگی گریبانگیرش است ولی او حاضر نیست به هیچ قیمتی از کتابها و دستگاه پرسش جداشود زیرا تنها پیوند دهنده ی او به زندگی و تنها نقطه ی عطف زندگی اش است او کسی است که عاشقانه کتاب میخواند و با هر کتاب دریچه ای تازه به روی زندگی خود میگشاید.

کتاب پر از فلش بک است بازگشت به زندگی گذشته جایی که روزنه هایی از امید و عشق در وجود مرد بروز و ظهور داشت وقتی هانتا قصه ی عشق نافرجام اش به مانچا رو تعریف میکنده یا از دخترک کولی داد سخن میدهد قلم نویسنده آشکارا تغییر میکند شاعرانه تر میشود نرم تر و زیباتر  قلم میزند گویی روح لطیف  مرد عاشق پیشه است که دارد روایت میکند و در مقابل وقتی از رئیس همیشه عصبانی اش حرف میزند لحنی خشک دارد که خواننده عمق انزجار هانتا از وی را در یابد.کتابهایی که حکومت کومونیستی  برای سانسور به زیرزمین نمور هانتا میفرستد همگی به دستگاه پرس فرستاده نمیشوند هانتا  جمعی از زیباترین اثار را با خود به خانه میبرد جایی که حتی بالای تخت خوابش نیز انباشته از کتاب است و او همواره با این ترس به خواب میرود که روزی یا شبی  قفسه ی دو تنی کتابها بر سرش آوار خواهد شد

جامعه ،آدمها، نمادها ،نویسندگان کتابها حتی موشها عناصر پررنگ این داستان هستند داستانی که رگه های سیاسی دارد و تا مدتها اجازه نشر نداشته است هانتا نماد انسانهای تحقیر شده است که برای فرار از انزاوای خود ساخته دلمشغولی های کوچکی برای خود  ساخته اند که با از دست رفتن آنها زندگی خود را از دست رفته میبینن و به پوچی میرسند و در این هنگام تنها راه پایان دادن به زندگیست....

 

  • نسرین

هو المحبوب

سلام دوستان خوبم...

 معرفی کتاب امروز:شوهر عزیز من نوشته ی فریبا کلهر نشر آموت

فریبا کلهر در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نامی آشناست کتابهای وی در این حوزه سه رقمی شده بود که جرات قدم گذاشتن در وادی بزرگسالان را پیدا کرد سه کتابی که برای بزرگسالان تالیف کرده است هر سه جزو پرفروش ترین آثار داستانی قرار گرفته اند.

این یعنی کوله بار تجربه به کمک نویسنده آمده تا در عرصه ای جدید قدم بگذارد و شگفتی خلق کند.شوهر عزیز من سومین کتاب از سه گانه ی فریبا کلهر است که نشر آموت به چاپ رسانده است چاپ اولش در اسفند سال  90 منتشر شده و چاپ سومش در پاییز 91.

کتابی بود که نامش را شنیده بودم ولی از مضمون و محتوایش بی خبر بودم میدانستم که از کتابهای بازاری و عشق های آبکی نیست برای همین وقتی در قفسه ی کتابخانه چشمم بهش افتاد در  خواندنش تردید نکردم سرعت کتابخوانی ام به کمک آمد و در عرض چند ساعت خواندمش.لذت بخش بود برایم تجربه های یک زن در میانسالی که تمام زندگی اش را از جوانی تا حال مرور میکند.کتاب پر از فلش بک است پر از غافلگیری های کوچک که برای خواننده شیرین است.پر از حسرت و دریغ روزهای از دست رفته برای سیما و کوروش.نویسنده  که روای داستان نیز هست قضاوت نمیکند اشتباهات خودش را و اشتباهات دیگران را توامان ذکر میکند در پی تبرئه کردن خودش نیست.من شخصا راوی اول شخص رو بیشتر دوست دارم و حس میکنم در انتقال حس به مخاطب موفق تر  از راوی سوم شخص هست البته به نوع  داستان و ویژگی های دیگر هم بستگی دارد حتما!

رابطه ها بسیار حسی و ملموس از کار درآمده جاهایی هست که دلت برای مظلومیت سیما برای غربت وتنهایی اش در جمع میگیرد و چشمانت تر میشود بغض عجیبی داشتم در قسمتهای پایانی داستانی جایی که تمام ماجراها گره گشایی میشود و تو علت تمام معلول ها را در میابی...کتابی است که نویسنده اش یک بانو است ولی دغدغه هایش با سایر بانوان نویسنده کمی متفاوت است.عنوان جالب کتاب هم از تکیه کلام سیما برگرفته شده است که  گاهی به طنز گاهی به  طعنه و کنایه و گاهی از روی عشق کوروش را شوهر عزیز من خطاب میکند.اینکه شخصیتها معرفی نمیشدند تا جایی که نیازش حس شود را دوست داشتم اینکه در بی خبری میماندی تا نویسنده آرام آرام روایتش را کامل کند شیرین بود برایم.

حضور نمادین درخت توت رابطه ی آدم ها با  اون و اینکه هر کس عاشق باشد میتواند زبان درخت را بفهمد چقد زیباست وقتی حرفهای درخت را بفهمی....

تنها چیزی که شاید کمی خواننده را ملول کند این رابطه های پیچ در پیچ  آدم ها بود که همه در نهایت با هم نسبتی پیدا میکنند و  یک جورهایی به هم وصل میشوند شاید ابتدا کمی اذیت کننده باشد اما کمی که بگذرد عادت میکنی....

لذت خواندن یک رمان ایرانی رو از دست ندین....

 

  • نسرین