گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

غنیمت های جنگی

پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۳۲ ب.ظ

هوالمحبوب


یه سری از آدم ها شبیه غنیمت های جنگی هستن، وقتی میری تو دل یه ماجرای هولناک، میری توی محیط خفقان آور، وارد یه جمعی میشی که دوستش نداری، بهت فشار میارن، تحقیرت میکنن، زور میگن، دوستت ندارن، خوبی هات رو نمی بینن، اما وقتی از دل ماجرا میزنی بیرون، وقتی تصمیم میری بری دنبال شانس جدید، یه چیزهایی رو با خود بر میداری و میزنی بیرون، برمیداری و میری و پشت سرت رو هم نگاه نمی کنی، تو از دل یه جنگ بیرون زدی ولی خوشحالی، در کنار همه ی تجربه های تلخی که داشتی، مشتت پر از غنیمت جنگیه، دلت گرمه به داشتن چند تا دوست که میدونی که چون توی شرایط سخت تنهات نذاشتن، پس میتونی برای همیشه با داشتن شون خوشحال باشی، دوستای خوب غنیمت های خوبی هستن برای لحظه های مبادای زندگی. امروز، خوب گذشت، دوستانه گذشت، با درد دل های دخترانه و حرفهای خودمونی، یه گشت و گذار و ناهار خودمونی با آدم هایی که از جنس خودم بودن....

نظرات  (۴)

با خوندنِ چند خطِ اول از جایی که فهمیدم موضوع چیه لبخند نشست رو لب‌هام :)
پاسخ:
چه خوووووب :)
لبخندت مستدام حوا بانو جان
سلام
دوست خوب واقعا نعمته
و تو شرایط سخته که آدم دوستاشو میشناسه
پاسخ:
سلام
بله همین طوره
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • خدا برکت بده به دوستای خوبمون:-)
    پاسخ:
    بله بله
    ان شاءالله
  • آشنای غریب
  • بعد مدتی منم یکی پیدا کردم به قول شما از جنس خودم
    منتها جنس دردش یکیه
    و تنها مشکلش شاید اینه که جنسیتش با من یکی نیس
    ولی خداییش یه وقتایی بد جور به دردم خورده 
    خدا حاجاتش رو روا کنه
    پاسخ:
    چه خوووب
     خدا دوستی تون رو مستدام بدارد :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">