غنیمت های جنگی
هوالمحبوب
یه سری از آدم ها شبیه غنیمت های جنگی هستن، وقتی میری تو دل یه ماجرای هولناک، میری توی محیط خفقان آور، وارد یه جمعی میشی که دوستش نداری، بهت فشار میارن، تحقیرت میکنن، زور میگن، دوستت ندارن، خوبی هات رو نمی بینن، اما وقتی از دل ماجرا میزنی بیرون، وقتی تصمیم میری بری دنبال شانس جدید، یه چیزهایی رو با خود بر میداری و میزنی بیرون، برمیداری و میری و پشت سرت رو هم نگاه نمی کنی، تو از دل یه جنگ بیرون زدی ولی خوشحالی، در کنار همه ی تجربه های تلخی که داشتی، مشتت پر از غنیمت جنگیه، دلت گرمه به داشتن چند تا دوست که میدونی که چون توی شرایط سخت تنهات نذاشتن، پس میتونی برای همیشه با داشتن شون خوشحال باشی، دوستای خوب غنیمت های خوبی هستن برای لحظه های مبادای زندگی. امروز، خوب گذشت، دوستانه گذشت، با درد دل های دخترانه و حرفهای خودمونی، یه گشت و گذار و ناهار خودمونی با آدم هایی که از جنس خودم بودن....